شريعت ميان سختي ونرمي جمع کرده هر يك در جای آن
وخلاصه: شريعت كامل به نرمی در جای آن، وسختی در جای آن آمده است، وبراى مسلمان جایز نیست آن را نادیده بگیرد، وهمچنان جایز نيست نرمى را در جای سختی، وسختی را درجای نرمی قرار دهد، وهم چنان درست نیست گفته شود شریعت به نرمی تنها، ویاسختی تنها آمده است، بلکه آن شريعت حكيمانه كامل وقابل تطبیق در هر زمان وهر مکان وبرای اصلاح همۀ افراد امت آمده است وبرای اصلاح همۀ افراد امت آمده است، ولذا با هردو خصلت آمد، وعدل وحكمت وسماحت وگذشت از صفات بارز آن است وآن شريعتی است در احكام خود آسان وتكليف فوق توان وطاقت انسان در آن نیست، ودر دعوت خود با نرمی وحكمت آغاز میکند، پس اگر نرمش ومدارا کارگر واقع نشد وانسان از حد خود تجاوز کرد شریعت او را سخت میگیرد وبگونۀ با او رفتار میکند که از طغیان وتجاوز خود او را باز دارد وعواقب عمل بد او را برایش خاطر نشان می کند.
وهر که سيرت پیامبر صلى الله عليه وسلم وسيرت خلفای راشدين وصحابه رضی الله عنهم وامامان بعد از ایشان تامل کند صحت آنچه را که ما ذکر کردیم می داند.
متون امر كننده به نرمى در جای آن
وآنچه دربارۀ نرمی آمده فرمودۀ خداوند متعال است:
ﱊﮣﭦﰟﭺﮩﭔ ﯢﮥﮝﱅﭺﮩﮠﭧ ﭲﮙﰠﮐﮪ ﭓﭔﭑﯼ ﭩﰠﮊﭽﮬ ﭩﮣﮗﰰﭾﱇ ﭘ ﮢﮥﭩﮣﮡﱇ ﭞﰵﮉﭽﮬ ﱊﮣﰱﯙﭔ ﰿﮨﭭﰟﯜﰲﮨ ﭓﭔﭩﱉﭙﮣﭭﱊﭭﰚ ﮧﮍﮂﱐﮨﰣﯢﮡﭓﭘ ﭲﰠﮐﱅ ﮝﮩﮡﱇﭩﰠﭧﮩ ﭘ ﱊﮣﭔﭔﰴﱅﭓﰰ ﰴﮤﮍﱈﮛﰶﭾﱇ ﮢﮥﭓﭔﯪﱄﭷﮤﱄﱉﱐﰠﯞﱇ ﭫﮝﮜﰸﭾﱇ ﮢﮥﯺﮨﭔﮢﰞﯢﱇﮔﰹﭾﱇ ﱌﰟﯣ ﭓﭔﮫﭶﭴﱇﯡﰞ ﭘ
پس بسبب مهرباني از خدا نرم شدي براي ايشان و اگر ميشدي درشت خو سخت دل پراگنده ميشدند از حوالي تو پس در گذر از ايشان و آمرزش خواه براي ايشان و مشورت كن با ايشان درين كار
آیت.
وفرمودۀ خداوند متعال در قصه موسى وهارون هنگامیکه آنها را بسوی فرعون فرستاد:
ﱊﮣﭙﰱﮡﮧﯰ ﭩﮣﮝﰸﰍ ﭕﮣﮡﱇﮧﮊ ﭩﯺﯜﮘﰞﮉﮉﭔ ﭩﯺﰹﮩﭓﯺﭖﰴﰍ ﯔﮤﭶﮤﯜﮨﭞﯺﯞﰴ ﭖﮢﮢﱈ ﯗﮣﯔﱉﰅﮩﰤﭤ ﰙﰞﰞﰘ
پس بگوئيد با وي سخن نرم بود که پند پذير شود يا بترسد
وفرمودۀ خداوند متعال:
ﭓﭔﯛﱈﰾﰵ ﭙﰟﭬﮞﯣﭤ ﯪﮩﭦﰟﯜﭰﰙ ﯢﮥﭟﮞﰟﭧﮩ ﭟﰟﭔﭔﭪﱉﮤﰠﭣﱆﭺﮩﮠﰠ ﮢﮥﭓﭔﭩﱉﭺﮩﮡﱇﰴﰠﰱﮣﮠﰠ ﭓﭔﭪﱉﮤﮠﯲﮬﮊﮥﮠﰠ ﭘ ﮢﮥﮏﮩﰌﯚﰠﭩﱉﮗﰰﭿ ﭟﰟﭔﭔﭩﯺﭼﰚﰤ ﮔﰠﯢﮭ ﭖﮢﮝﱅﯲﮬﮐﰰ ﭤ
دعوت كن ( يعني مردمان را) بسوي راه پروردگار خويش به دانش و پند نيك و مناظره كن با ايشان بطريقي که وي نيك است
آیت.
متون امر كننده به سختگیرى در جای آن
وآنچه که در بارۀ سختگیری آمده آیاتی است که قبلا ذکر شد.
واز احاديث
آن است که
احمد
وابو داود ودیگران
از
ابن مسعود رضی الله عنه روایت کرده اند که
پیامبر صلى الله عليه وسلم وقتیکه فرمودۀ خداوند تعالى را تلاوت کرد:
ﭩﰵﰹﰠﰗﯫ ﭓﭔﭑﯺﭕﰠﱀﱌﮤ ﭢﯰﱐﮨﯞﰴﮢﭓﭘ ﭲﰠﮐﭞ ﭟﮤﮏﰞﮏﱌ ﭙﰟﯱﱄﯟﮥﰓﰵﰠﯔﭰﯰ ﰴﮤﭯﮞﯣﭤ ﭩﰠﯲﮬﭔﮒﰙ ﯛﮩﭓﮢﰴﰍﯛﮩ ﮢﮥﰴﰠﯛﯵﮬﰤ ﭓﭔﭟﱇﮐﰘ ﭲﮤﯞﱇﯔﮤﭿﮪ ﭤ ﯝﮣﰋﭩﰠﭧﮩ ﭟﰟﭺﮩﭔ ﰴﮤﰒﮬﮡﭓﭘ ﮢﯹﭢﯰﭕﮂﰸﮡﭓﭘ ﯔﮤﰹﱈﭶﮤﯚﰰﮢﮓﯫ ﰙﰢﰡﰘ ﭢﯰﭔﮂﰸﮡﭓﭘ ﮧﯰ ﯔﮤﭻﮟﮊﮥﭔﮔﮩﮡﱇﮓﯫ ﰴﮤﮐ ﭲﯦﮉﭦﮨﯞﭩ ﱊﮣﰹﮩﭭﰹﮡﮞﰸ ﭤ ﭩﮣﭦﰟﯵﱉﮋﯫ ﭲﮤﭔ ﭢﯰﭔﮂﰸﮡﭓﭘ ﯔﮤﱐﱉﰹﮩﭭﰹﮡﮓﯫ ﰙﰣﰡﰘ
لعنت كرده شد كافران را از بني اسرائيل بر زبان داود و عيسي پسر مريم اينکه بسبب آنست که نافرماني ميكردند و از حد ميگذشتند (78) يكديگر را منع نميكردند ازان عمل زشت که مرتكب آن شدند هر آئينه بد چيزيست که ميكردند
. فرمود: سوگند به ذاتی که جان من در دست اوست حتما امر به معروف ونهی از منكر می کنید ودست نادان بد را از شر باز میدارید
ودر لفظ دیگری:
دست ستمگر را باز می دارید وحتما او را بسوی حق می کشانید ویا بر رغم خواستش او را بر سر حق میاورید ویا حتما خداوند بین قلبهای شما اختلاف می اندازد سپس شما را لعنت میکند همانگونه که آنها را لعنت کرد
در صحیح بخاری ومسلم
از
ابو هريره رضی الله عنه پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود:
هر آئینه قصد کردم که به نماز امر کنم وبر پا شود سپس مردی را امر کنم وبه مردم نماز بخواند پس از آن باعدۀ از مردان که بستۀ از هیزم را با خود بگیرند بسوی مردمی بروم به نماز حاضر نشده اند پس خانه هایشان را برسرشان آتش بزنم
وروایت شده است از نبي صلى الله عليه وسلم كه فرموده است:
اگر در خانه ها بعضی زنان وکودکان نمی بودند هر آیینه آنرا بر سر آنها آتش می زدم
در صحیح
مسلم
از
ابن مسعود رضی الله عنه گفت: رسول خدا (صلی الله علیه وسلم) فرمود:
خداوند پیامبری را در امتی قبل از من نفرستاد مگر اینکه (حواریین) مشاوران ویژه ویارانی از امت خود داشت به سنت او عمل میکردند وبه امر او هدایت می شدند سپس جانشینان بعد از آنها آمدند به آنچه که میگویند عمل نمی کنند وعملی را انجام می دهند که به آن امر نشده اند پس هر که با دست خود با آنها جهاد کند او مومن است وهر که با زبان خود با آنها جهاد کند او مومن است وهر که با قلب خود با آنها جهاد کند پس او مومن است وبعد از آن به اندازۀ یک دانۀ خر دل هم ایمان وجود ندارد
وقصة آن سه نفری که بدون عذر از غزوۀ
تبوک تخلف نمودند، وپیامبر صلى الله عليه وسلم واصحابش رضي الله عنهم پنجاه شب با آنها مقاطعه کردند تا آنکه توبه کردند وخداوند توبۀ آنها را قبول فرمود واین آیت مبارکه در بارۀ آنها نازل شد:
ﭩﯺﭙﮣﯚ ﭯﯹﭔﮅﯫ ﭓﭔﭑﯻ ﰴﮤﭯﮞﯣ ﭓﭔﭩﮊﯹﭬﰚﰤﮓﰕ ﮢﮥﭓﭔﭩﱉﭺﰰﮗﮩﰌﮖﰚﯞﰝﱀﱋﯫ ﮢﮥﭓﭔﮫﭶﮂﰒﮬﭔﯢﰞ
هر آئينه برحمت متوجه شد خدا بر پيغامبر و آن مهاجران و انصار
تا فرمودۀ خداوند:
ﮢﮥﰴﮤﭯﮞﯣ ﭓﭔﭩﮇﯹﭭﮞﰌﮇﮣﮠﰠ ﭓﭔﭑﯺﭕﰠﱀﱋﯫ ﮪﰵﭭﮛﰠﱐﰱﮡﭓﭘ
و بر آن سه كس که موقوف داشته شدند
آیت.
واز آنچه که از آيات واحاديث گذشت نویسنده وغیر او از خوانندگان میداند که شريعت كامل اسلام به نرمی در جای آن وبه سختگیری در جای آن آمده است، وبرای دعوتگر لازم است که به نرمی وسختگیری ومدارا وخود دارى وصبر آراسته باشد زیرا اتصاف به این صفات در موثر بودن مفید واقع شدن دعوت او کمک فراوان میکند چنانچه خداوند متعال به آن امر فرموده وپیامبر خود صلى الله عليه وسلم را به آن امر نموده است، واینکه در دعوت خود با بصيرة باشد وآگاهانه به آن دعوت دهد چنانچه خداوند متعال فرموده است:
ﭕﰹﭰﱇ ﮔﮩﰌﯜﰚﮞﰞﰏ ﯪﮩﭦﰟﯛﭯﰞﯣﱏ ﭖﮢﯛﱈﰴﰴﮡﱏﭓﭘ ﭙﰟﭬﮞﯣ ﭓﭔﭑﯼ ﭤ ﰴﮤﭯﮞﯣﭤ ﭟﮤﰒﰖﯞﯟﮥﮟﭮ
بگو اينکه راه من است ميخوانم بسوئي خدا با حجتي ظاهر من
ودعوتگر نباید به شدت وسختگیری متوسل شود مگر هنگام ضرورت وحاصل نشدن مقصود به طريقۀ اول، وبدین ترتیب دعوتگر بسوی خداوند سبحانه وتعالی حق هر دو مقام را داده وهدایت وتعالیم شريعت را در هر دو جانب ترسیم کرده است، وخداوند توفیق دهنده است.
رد ادعاهای نویسنده وراهنمایی او به راه راست
وما در اینجا قصد موافقت نویسنده را در آنچه که از تند روی وتشدد به اخوان داده نداریم، وآنچه که از آنها میدانیم خلاف این است آنها - بحمد الله - بر راه روشن وبر بصیرت اند وبا مردم به طریقۀ نیکو وروش پسندیده رفتار وآنها را بسوی خیر وتحت إرشادات علمای کشور ومسئولان آن رهنمایی می کنند.
واگر فرض کنیم اشتباهی از آنها رخ داده پس آنها معصوم نیستند، وواجب آگهی دادن ومتوجه ساختن آنها به اشتباه شان است تا در آینده از آن بر حذر باشند.
وواجب بر نویسنده آن بود هنگامیکه مخالفت شرعی از آنها برایش رسیده بود به بزرگان آنها تماس شفهی ویا کتبی میگرفت وآنها را نصیحت می کرد ویا به جناب مفتی ویا رئيس نهادهای امر به معروف تماس بر قرار میکرد ونظر خود را در بارۀ اخوان اظهار می داشت ومشائخ آنها را متوجه راه راست میکردند.
اما اینکه در روزنامۀ سيار بنویسد وشأن آنها را پایین آورد وآنها به چیزهای توصیف کند که آنها از آن بری میباشند، زیرا در این شکستاندن شوكت حق وباز داشتن از دعوت به آن ومشتبه ساختن امر بر خوانندگان وکمک کردن بی خردان وفاسقان بر باطل آنها وضربه زدن بر دعوتگران حق است، واز خداوند مسئلت میداریم که ما وآنها را ببخشد وهمه را برای توبۀ نصوح واستقامت بر راه حق وکمک کردن دعوتگران به آن موفق گرداند وهر آئینه او بهترین اجابت کننده است.
مغالطه های نویسنده
واما گفته وی: (ومن ایرادی ندارم که هر مؤمن باید بسوی خير وهدایت دعوت کند وهر شری را منع وانظار را متوجه کند وبا اخلاق قرآن وسنت واین لطف ونرمی ومدارا است، اما اگر گفتار ورفتار همراه با خشونت وقساوت بود از حق او نیست زیرا او اجازۀ آن را ندارد واز هیچ جهتی مکلف به آن نیست، ومنتها اینکه شر ومنکری را می بیند ایراد بگیرد ومنع کند وبه قلب خود آنرا انکار نماید واین ضعیفترین ایمان است، گاهی این امر در جماعتی ویا امتی که در آن دستگاههای دولتی اختصاص داده شده برای ادای این واجب نمیباشد جایز است، وليكن در کنار وجود مقامات دولتی جایز ومقبول نیست).
بر ملا کردن مغالطه ها
در این سخن حق وباطل ووهم وجود دارد.
وبيان تفصيل آن این است:
اما گفتۀ او: ایرادی ندارد براینکه هر مومنی مردم را بسوی خیر وهدایت رهنمایی کند.. تا آخر.. واین حق است، وواجب بر هر کسی که بصيرتی دارد این کار را انجام دهد واین راه پیامبر ما محمد صلى الله عليه وسلم وراه پیروان با بصیرت اوست.
چنانچه خداوند متعال فرمود:
ﭕﰹﭰﱇ ﮔﮩﰌﯜﰚﮞﰞﰏ ﯪﮩﭦﰟﯛﭯﰞﯣﱏ ﭖﮢﯛﱈﰴﰴﮡﱏﭓﭘ ﭙﰟﭬﮞﯣ ﭓﭔﭑﯼ ﭤ ﰴﮤﭯﮞﯣﭤ ﭟﮤﰒﰖﯞﯟﮥﮟﭮ ﭖﮢﮂﮤﭔﭿ ﮢﮥﭲﮤﮐﰘ ﭓﭔﭯﯹﭦﮤﰹﮩﮏﰞﰤ ﭘ
بگو اينکه راه من است ميخوانم بسوئي خدا با حجتي ظاهر من و پيروان من نيز ميخوانند
پس این آيت كريمه دلالت بر آن می کند که پیروان کامل پیامبر صلى الله عليه وسلم آنها اهل بصيرت ودعوت بسوی حق اند وخداوند متعال فرموده است:
ﭓﭔﯛﱈﰾﰵ ﭙﰟﭬﮞﯣﭤ ﯪﮩﭦﰟﯜﭰﰙ ﯢﮥﭟﮞﰟﭧﮩ ﭟﰟﭔﭔﭪﱉﮤﰠﭣﱆﭺﮩﮠﰠ ﮢﮥﭓﭔﭩﱉﭺﮩﮡﱇﰴﰠﰱﮣﮠﰠ ﭓﭔﭪﱉﮤﮠﯲﮬﮊﮥﮠﰠ ﭘ ﮢﮥﮏﮩﰌﯚﰠﭩﱉﮗﰰﭿ ﭟﰟﭔﭔﭩﯺﭼﰚﰤ ﮔﰠﯢﮭ ﭖﮢﮝﱅﯲﮬﮐﰰ ﭤ
دعوت كن ( يعني مردمان را) بسوي راه پروردگار خويش به دانش و پند نيك و مناظره كن با ايشان بطريقي که وي نيك است
واین آيت بزرگ واگرچه خطاب در آن متوجه رسول الله صلى الله عليه وسلم است، پس مراد از آن همۀ امت است، وخداوند راه دعوت ومراتب آنرا در آن توضیح داده است، پس واجب بر دعوتگران این است که در دعوت خود بسوی خداوند در پرتو آن حرکت نمایند، وبر طريقۀ بروند که خداوند آن را ترسیم نموده برابراست که مخاطب دعوت كافر باشد ویا مسلمان مگر آن کس که ظلم کرد وعناد ورزید ودر ادلۀ سابق آنچه که بر مشروعيت سختگیری بر آن وبر خورد نمودن با وی بگونۀ که در حدود شريعت كامل مستحق آن است گذشت.
واما گفتۀ نویسنده: (اما اگر گفتار ورفتار او همراه با خشونت وقساوت وتندی بود پس این از حق او نیست زیرا او این اجازه را ندارد واز هیچ جهتی مکلف به آن نشده است ومنتهای آنچه که باید انجام دهد این است آنچه را می بیند بر آن ایراد بگیر دو به قلب خود آن را انکار کند وآن ضعیفترین ایمان شخص غیر مسئول است).
پس این سخن مجمل واشتباه آشکار است واز آنچه پیش گذشت معلوم میشود؛ وزیرا بر همۀ دعوتگران لازم است چه مسئولين از جهت حكومت باشند ویا داوطلبانه که در دعوت خود وفق منهج شرعي عمل نمایند، واینکه گفتار وکردارشان همراه با قساوت وخشونت نباشد مگر در صورت ضرورت چنانکه پیش گذشت.
ومقال نویسنده خلاف آن را می رساند.
رهنمایی نویسنده بسوى آنچه كه شریعت درزمینۀ دعوت ترسیم کرده است
وگفته وی: (ومنتهای امر) تا آخر این اشتباه واضح است.
وصواب این است که مراتب سه گانۀ انکار برای مسئول وغير او جایز است، وتنها فرق میان آنها درقدرت است، پس مسئول دولتی قدرتمند تر از غیر اوست، وانكار به قلب ضعیفترین ايمان در حق شخصی است که از انكارکردن به دست وزبان ناتوان میباشد است چه مسئول دولتی باشد ویا داو طلب وآن مدلول صريح حديث شريف ومقتضاى قواعد شرعي میباشد.
واما گفتۀ نویسنده: (گاهی این امر در جماعتی ویا امتی جایز وقابل قبول میباشد که در آن دستگاههای دولتی خاص برای ادای این واجب وجود نمیداشته باشد وليكن در کنار مقامات دولتی مکلف به انجام آن لازم نیست) این نظر مردود است، واین روشی را که نویسنده بکار برده روش علمي وهماهنگ با ادلۀ شرعي نیست زیرا دعوت بسوی خداوند سبحانه وتعالی وتعليم دادن مردم آنچه را که از شریعت نمیدانند نباید از آن به این اسلوب بیان کرد بلکه باید به روش ترغیب وتشویق از آن تعبیر شود بخصوص در میان امتها وجماعتهای محتاج ونیازمند به آن، چون دعوت وارشاد آنها بسوی احکام شرعی که بر آنها واجب است از واجبات زمامداران دولت اسلامی، واهل علم به حسب قدرت آنهاست پس چگونه از این امر بزرگ به این اسلوب نویسنده تعبیر کرد: (گاهی این امر جایز ومقبول میباشد) تا آخر.
رد نظر نویسنده وتوضیح کلام در بارۀ احكام
امر به معروف ونهی از منکر
واما گفته وی: ولیكن در کنار مقامات مكلف دولتی لازم ومقبول نیست، واین نیز اشتباه آشکاری است زیرا دستگاهها ومقامات دولتی اگر واجب دعوت را انجام داد وامر به معروف ونهي از منكر کرد، پس مشاركت غير آن از داوطلبان در این امر شرعًا بسیار کار خوبی است زیرا تعاون بر نیکی وتقوا است، واز باب مشاركت در جهاد شرعي ورهنمای مردم بسوی خیر است.
وتنها تفاوتی که آنجا ملاحظه میشود این است که دستگاهها ومقامات دولتی در این میان فرض کفایه را انجام داده ومشارکت داوطلبان از باب انجام عمل سنت ونفل بشمار می رود واین از بهترین عبادات نزد خداوند سبحانه وتعالی میباشد.
واما اگر دستگاهها ومقامات دولتی این واجب به وجه كمالتر انجام ندادند، پس مشاركت غیر آنها امر لازم است زیرا باقیام مقامات فرض کفایه ساقط نگردید.
وادلۀ شرعي تاکید بر آن می کند که دعوت بسوی خداوند سبحانه وتعالی وامر به معروف ونهي از منكر، از فرضهای کفایی است اگر کسانی به اندازۀ کافی برای انجام آن قیام کردند فرض از گردن بقیه ساقط میشود وانجام دادن برای دیگران سنت میشود، واگر هیچ یک برای انجام آن قیام نکرد همه گنهکار هستند.
وجوب امر نمودن به معروف ونهی از منکر بر افراد عادی
وامر به معروف ونهي از منكر گاهی فرض عين میباشد وآن نسبت به کسی که منكر را می بیند وکسی نمیباشد که آنرا منع کند واو قادر بر منع کردن آن است پس بر او لازم میگردد که آنرا منع کند این بنابر ادلۀ زیادی که بر آن وجود دارد، واز صریحترین آنها این فرمودۀ پیامبر صلى الله عليه وسلم است:
هر کسی از شما کار زشت وناپسند را دید باید آنرا بدستش منع بکند، پس اگر نتوانست پس با زبانش (نصیحت کند)، واگر این را هم نتوانست پس در دلش آنرا بد ببیند، واین ضعیف ترین ایمان است
آنرا
مسلم در صحیح خود تخريج كرد.
وانكار کردن به قلب بر هر یک مسلمانی فرض است زیرا برای همه ممکن است وآن از طریق روگردانیدن از منکر ونفرت از آن وترک نمودن اهل آن در هنگام ناتوانی از منع کردن آن به دست وزبان بدلیل فرمودۀ خداوند متعال:
ﮢﮥﭙﰟﯝﮣﭓ ﯢﮥﭖﮢﯔﱈﭽﮬ ﭓﭔﭑﯺﭕﰠﱀﱌﮤ ﯗﮣﯔﰹﮡﰛﰱﮡﮒﮤ ﱌﰟﯣﱏ ﰵﮥﭓﯔﮤﰌﭶﰠﮊﮥﭔ ﱊﮣﭗﮢﰴﱅﯠﰞﰫﱄ ﰴﮤﮍﱈﮛﰶﭾﱇ ﮝﮩﭼﯿﰤﭤ ﯗﮣﯔﰹﮡﰛﰱﮡﭓﭘ ﱌﰟﯣ ﮞﮤﯚﰠﯔﮍﭲ ﰿﮨﯞﱇﯟﰟﮞﰞﰏ ﭤ ﮢﮥﭙﰟﭲﯹﭔ ﯔﰴﮉﯲﰖﯛﮥﮊﯹﭧﮩ ﭓﭔﭩﰂﯵﯜﱉﰭﮣﰌﮐﰰ ﱊﮣﮨﯰ ﭯﮣﭙﱉﰹﰴﯚﱅ ﭟﮤﰹﱈﯚﮩ ﭓﭔﭩﯜﮚﰚﭢﱃﯞﮤﯤﭣ ﭲﮤﰽﮩ ﭓﭔﭩﱉﭙﮣﮡﱇﮁﰠ ﭓﭔﭩﰱﯺﰌﭮﰞﭸﰠﱍﱌﮤ ﰙﰢﰠﰘ
و چون به بيني آنان را که بحث شروع ميكنند در آيتهاي ما پس رو بگردان از ايشان تا وقتي که بحث شروع كنند در سخني غير وي و اگر فراموش گرداند ترا شيطان پس منشين بعد ياد آوردن با گروه ستمكاران
وفرمود خداوند متعال در
سورۀ نساء:
ﮢﮥﭕﮣﯚﱅ ﮂﮤﯤﯹﭱﮤ ﰷﮤﭭﮞﯜﱉﭦﰱﭾﱇ ﱌﰟﯣ ﭓﭔﭩﱉﭣﰖﭷﮤﰌﭭﰚ ﭖﮢﮒﱈ ﭙﰟﯝﮣﭓ ﯭﮨﱐﰠﰹﱈﰻﰵﭼﱈ ﰵﮥﭓﯔﮤﰌﭽﰠ ﭓﭔﭑﯼ ﯔﰴﭣﱆﱐﮨﯞﰴ ﭥﰞﮛﮠﭔ ﮢﮥﯕﰸﯲﱄﭺﮤﮛﱇﯤﮤﭖﰺ ﭥﰞﮛﮠﭔ ﱊﮣﮨﯰ ﭯﮣﭙﱉﰹﰴﯚﰰﮢﭓﭘ ﭲﮤﰹﮩﮗﰰﭿﱄ ﮝﮩﭼﯿﰤﭤ ﯗﮣﯔﰹﮡﰛﰱﮡﭓﭘ ﱌﰟﯣ ﮞﮤﯚﰠﯔﮍﭲ ﰿﮨﯞﱇﯟﰟﮞﰞﰏﱐ ﭤ ﭙﰟﮂﰀﭣﰵﭟﱇ ﭙﰟﯝﮍﭓ ﭲﮙﰠﮆﱈﭭﰹﮗﰰﭿﱄ ﭣ
و هر آئينه فرو فرستاده است خدا بر شما در قرآن که چون بشنويد آيتهاي خدا را که به آنها کفر ورزیده میشود و تمسخر كرده ميشود بآنها پس منشينيد بايشان تا آنكه شروع كنند در سخني غیر از آن هر آئينه شما اگر چنین نکنید مانند آن كافران باشيد
آیت.
وخداوند متعال فرمود:
ﮢﮥﭓﭔﭑﯺﭕﰠﱀﱋﯫ ﮧﯰ ﯕﮟﰂﱅﮗﮩﯚﰰﮢﮓﯫ ﭓﭔﭩﯤﯧﮢﯢﮥ ﮢﮥﭙﰟﯝﮣﭓ ﭴﮣﯡﯤﮢﭓﭘ ﭟﰟﭔﭔﭩﭭﰀﱄﱉﮡﰙ ﭴﮣﯡﯤﮢﭓﭘ ﭢﰖﯞﮤﭓﭲﮉﭔ ﰙﰜﰡﰘ
و آنانكه گواهي دروغ نميدهند و چون بگذرند بر بيهوده بگذرند بروش بزرگان
ومعناى (لایشهدون الزور) در امر دروغ وباطل حاضر نمیشوند.
تفسیر - باطل - وحكم دعوت کننده به آن
وناحق شامل هرمنكری میشود، وشرك وكفر وجشنهای مشركان وجمع شدن بر نوشیدن شراب والکل وسیگار وآواز خواندن وآلات موسیقی وفلمهای سينما وامثال آن از منكرات در بر میگیرد، معناى آن را
حافظ بن کثیر در تفسير این آيت ذکر کرده است.
بغوی - رحمه الله - در تفسير آن معنای نزدیک به آن ذکر کرده است.
وگفت: اصل زور تحسين وزیبا نشان دادن وتوصیف آن بخلاف صفت آن وآن عبارت است از نمایاندن باطل بگونۀ که توهم شود که آن حق است، واین چیزیست که از اهل باطل رخ میدهد آنها منكرات را زیبا وبغیر صفت حقيقی آن جلوه میدهند تا انظار مردم را به آن جلب کنند واز آن نفرت نکنند وگناه کسی که به آن عمل می کند وبه آن دعوت میدهد بر فاعل آن است، وبزرگتر از آن دعوت دادن به زبان به آن است.
حدیث صحیح از پیامبر (صلی الله علیه وسلم) است که فرمودند:
هرکه به هدایت دعوت کند برای اوست مثل پاداش کسی که از او تبعیت کند چیزی از اجر ایشان کم نمیشود وکسی که به گمراهی دعوت کند براى اوست از گناه مثل گناههان کسی که از او تبعیت کرده از گناهان ایشان چیزی کم نمیشود
وادله در این معنى بسیار است.
دروغ گفتن نويسنده بر علما
وگفتۀ نویسنده: (وخوشحال شدم که علمای بزرگوار ما این تجاوز علیه خود رارد وتقبیح نموده واز آن نهی کردند)، وتا آخر.. این سخن نیز مردود است وقبلا نیز گذشت که اخوان دعوت خود وانكار از منكر از طریقۀ شرعي پیروی میکردند وبا مردم با نرمی وحكمت رفتار می نمودند، وما نمیدانیم که آنها بخشونت وقساوت رفتار کرده باشند که موجب خشم واعتراض علما بر آنها شده باشد، ونمیدانم که از چه منبع این خبر به نویسنده رسیده است.
ومعلوم است که نقل کننده باید در نقل کردن خود دقت نماید، واگر نزدش صحیح بود فکر کند که اعلان کردن آن، بهتراست ویا ترک آن.
وبدون شك اگر این خبر صحیح هم باشد در نشر کردن آن در میان مردم واعلان کردنش در روزنامه ها فایده ومنفعتی نیست بلکه به ضرر وزیان دعوتگران بسوی حق وتضعیف همت آنها وتشجيع اهل فسق ضد آنها منجر میشود این در حالیست که دعوتگران باطل ومذاهب تخریبی بر نشر افکار باطل خود متحد شده اند، پس خداوند یاری رسان است.
دسيسۀ بی ارزش که واقع حال اخوان آن را تکذیب میکند
واما آنچه را که نویسنده در بارۀ فتنۀ که در صدر اسلام رخ داد ومنجر به قتل
عثمان رضی الله عنه واختلافاتیکه میان
مردم شام
وعراق رخ داد ذکر کرده وغیرآن.
پس اینها مسایلی اند تاريخ به آن پرداخته وعلمای اسلام وغیر آنها آنرا دانسته اند، وبدون شك که دشمنان اسلام وجهال به آن نقش فعال در آن داشته اند ونظر اهل سنت وجماعت در بارۀ این فتنه معلوم است، وآن خود داری از وارد شدن در آنچه که میان صحابه رضي الله عنهم رخ داد وطلب رضاي خدا برای آنهاست، واعتقاد بر اینکه آنها در مسایل اختلافی مجتهد بودند وهر یک در طلب حق بود وهر که به حق رسید او را دو اجر است، وآنکه در اجتهاد خود دچار اشتباه شده است یک اجر دارد، چنانکه حديث صحيح شريف بر آن آمده است.
وآنچه که در اینجا برای ما مهم است دو چیز است:
یکی آن ترس وبیم نویسنده از اینکه جماعت اخوان دست به آن کاری که زدند تحت تاثیر گروه سري جنایت پیشۀ تخريبي بوده باشد.
ودر جواب آن میشود گفت هر که اخوان وسيرت حیات آنها را بشناسد به یقین میداند که آنها کاملا از این تهمت نا روا واز این گمان سو بدور هستند، وواجب برمسلمان آن است که احوال برادران خودرا به بهترین وجه آن حمل وتفسیر واشتباهی اگرواقع شده باشد آن را ازطریق شرعی آن حل کند، وحق را تشویق کند وتنها نگذارد، وحق یاری وباطل را سرکوب کند، آنکه در بارۀ آنها بد گمانى نکند وبر از بین بردن دعوت ایشان وبد نام کردن حیثیت وآبروی آنها تشويق واهل باطل را ضد آنها تقویت وزمامداران را بر متوقف ساختن حرکت آنها تحریک کند وعمل به فرمودۀ خداوند متعال کند که می فرماید:
ﯔﮤﰌﰀﭗﮢﯚﯫﮛﮠﭔ ﭓﭔﭑﯺﭕﰠﱀﱌﮤ ﰵﮥﭓﭲﮤﮊﰴﮡﭓﭘ ﭓﭔﮏﱅﭷﮤﮎﰠﭧﰸﮡﭓﭘ ﭞﮨﮇﰠﯞﯟﮊﭓ ﭲﮙﰠﮐﮪ ﭓﭔﭩﰱﯺﮐﮔﰘ ﭙﰟﮓﯯ ﭟﮤﰹﱈﰪﮥ ﭓﭔﭩﰱﯺﮐﮔﰘ ﭙﰟﭿﱉﭿﰣ ﭘ
اي مسلمانان احتراز كنيد از بسياري گمان بد هر آئينه بعض بدگماني گناه است
وپیامبر (صلی الله علیه وسلم) فرمودند:
از ظن وپندار پرهیز کنید پس هر آئینه پندار دروغترین سخن است
مخالفت آشکاربسبب تقلید کور كورانه
ونقطۀ دوم توصیف او
كعب الأحبار را با تقلید از بعض متأخرين که او يهودي بوده وبا هدف تخریب وتوطئه علیه اسلام واهل آن تظاهر به اسلام کرده است.
وجواب اینکه این خلاف آنچه از علمای اسلام وناقلان اخبار معروف است میباشد، وهر آئینه علما از او حديث روایت کرده
معاویه رضي الله عنه وتعداد زیادی از سلف صالح او را ستوده اند.
واز او
مسلم در صحیح خود روایت کرد،
وبخاری در كتاب جامع صحيح خود او را ذکر کرده وهیچ گمان شک در او نکرده،
وحافظ بن حجر در (الإصابة) (والتهذيب)
وابن اثیر در(أسد الغابة ) او را ذکر کرده واین تهمت را به او نزده اند.
وحافظ بن حجر در (التقريب ) گفته است:
کعب بن مانع حمیری ابو اسحاق معروف به کعب احبار معتمد است دومین تن مخضرم میباشد از
اهل یمن بود در
شام سکونت کرد، در دوران خلافت
عثمان رضی الله عنه وفات کرد، پس چگونه جایز است برای کسی که از خدا می ترسد شخصی را که اسلام خود را اعلان وبه آن دعوت کرده وبا صحابه در اعمال آنها شرکت نموده بدون دلیل وحجت او را يهودي بخواند.
وحدیث صحیح از پیامبر صلى الله عليه وسلم روایت است مسلمان را از توصیف کردن برادرش به صفات زشت بر حذر میدارد، واینکه هر کسی که برادر خود را تهمت ناروا میزند که در او نیست تهمت زننده خود اولی بر آن است.
واینکه او بعضی اخبار اسرائيليات ونا آشنا را روایت کرده لازم نمیشود که او را به يهودي بودن، وتوطئه كردن عليه اسلام متهم كرد زیرا پیامبر صلى الله عليه وسلم فرمود:
از
بنی اسرائیل حدیث بگویید وباکی ندارد
وعلمای اسلام اخبار
بنی اسرائیل را نقد وراست ودروغ آن را تصفیه وتنقیه کردند،
پس کعب در این امر شبیه
عبد الله بن عمرو
وعبد الله بن سلام
ووهب، وغيرآنهاست که اخبار
بنی اسرائیل را نقل کرده اند. پس همانگونه که
عبد الله بن عمرو بن عاص رضي الله عنهما جایز نیست به يهوديت متهم شود بخاطر اینکه بسیاری از اخبار
بنی اسرائیل را از دو شتر بار کتاب که روز
یرموک غنیمت گرفته بود از كتابهای آنها نقل میکرد، پس همینطور
کعب جایز نیست بخاطر نقل کردن از کتابهای آنها به يهودي بودن وتوطئه کردن علیه اسلام متهم کرد.
ونیز جایز نیست که در صف
عبدالله بن سبأ وامثال او که به كفر والحاد ودسیسه کردن ضد اسلام معروف بودند قرار داد.
در صحیح بخاری ومسلم
از
ابو ذر رضی الله عنه پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود:
کسی که شخصی را کافر بخواند ویا بگوید ای دشمن خدا در حالیکه او این چنین نیست
بر خود او بر میگردد.
پس این حديث وآنچه که در معنای آن آمده است بر مسلمان واجب میگرداند که در حکم کردن بر مردم تحقیق کند واز اطلاق نمودن صفت زشت ومذموم که او از آن بری است اجتناب کند، خداوند یاری رسان است.
تهمت بزرگ وتمسخر به دعوتگران ونپذیرفتن عمل واجب
سپس نویسنده گفته است: کسی که چیزی را نداند با آن دشمنی می کند چنانکه ضرب المثل است، وپیش از فهم جديد ومعرفت ما با حقيقت نوآمدهای مدرن علمي استعمال آن را مکروه وعیب می دانستیم. سپس استعمال ماشین ها وهواپیماها وموشکها را یاد کرده، تا این که گفته است: مادامی که همۀ اینها را دانستیم وفوائد وعدم مخالفت آن با دین برای ما مسلم وموکد شد، پس این ساده لوحان فریب خورده چرا با آن ضدیت دارند، وچرا از یک کشور به کشور دیگری بخاطر منع واستعمال نکردن آن سفر میکنند.. تا آخر.
بدون شک هر که این مقال را بخواند وبعض آنرا در کنار بعض دیگر قرار دهد از آن اینطور می فهمد این اخوانیکه نویسندۀ مذکور بازوهای خود را برای نقد کردن آنها بر زده است این نوآوریها ودست آوردهای نوین علمی مانند ماشینها وهواپیماها، ودستگاههای بی سیم وامثال آن را رد میکنند ونمی پذيرند، ودر حالیکه قطعًا معلوم است اخوانی که ما به آن اشاره کردیم هیچ چیزی از این چیزها رد نمی کنند بلکه خود آنها از آن استفاده وبوسیلۀ ماشینها از یکجا به جای دیگر انتقال می کنند، وهواپیماها را سوار میشوند ودستگاههای بی سیم را استفاده می کنند، پس چه چیز نویسنده را بر آن داشته که در این دروغ بزرگ وخطای قبیح سقوط کند.
جواب را به خوانندگان می گذارم واز خداوند متعال مسئلت میدارم ما را از گرفتار شدن در دام هوای نفس وپیروی از قدمهای شيطان نگهدارد.
واما سفر آنها به کشورها برای دعوت وراهنمایی مردم قابل آن است که از آن تمجید وسپاسگزاری شود نه اینکه مورد قدر ناشناسی وناسپاسی قرار گیرد، آری این کار اخوان موجب تعجب است نسبت به عقب ماندن اکثر مردم از ادای این وظیفۀ شريف ومقدس که راه ورسالت پیامبران الهی وپیروان آنهاست، وجای تعجب وشگفتی نیست که مورد نکوهش وبدگویی وبد گمانى قرار گیرد.
واما گفتۀ او "فریب خوردگان" واین عبارتیست لایق نبود نویسنده صادر شود واخوان مورد ومحل آن نیست وقائل أولى بر آن است.
زیرا اخوان - بحمد الله - بر راه وروش روشن هستند؛ فریب خورده ومتاثر به حركت تخریبی نیستند وبرای غرض پست وبی ارزش کار نمی کنند؛ بلکه هدفشان شريف ومقدس وعمل شان قابل قدر وقابل تمجید است، وانگیزۀ آنها حق ودفاع از آن است، ونگرانی بر حال مسلمانان از عواقب ظهور منكرات وتغيير ندادن آن است، بلکه فریب خوردۀ حقیقی کسی است که خلاف این را دربارۀ آنها گمان کرده است ،
واما گفتۀ او- خوبان یاخوش باوران - وگفتۀ سابق او دربارۀ مغرضان وطمع داران ودشمنان اسلام که ازخوش باوری صحابه سوء استفادۀ کردند، امیدوارم که مقصد از این وصف کم زنی کسانی نباشد که آنها را به - خوش باوران - توصیف کرد زیرا سياق كلام ووصف صحابه واخوان به خوش باور وساده لوحی در کنار توصیف آنها به فریب خوردگان اشاره بر آن می کند که مراد از توصیف کردن به خوش باوری غفلت وکودنی وناعاقبت اندیشی وغافل بودن از عواقب امور است، این همان معروف بعضی از نویسندگان عصر حاضر است؛ امیدوارم که نویسنده این را قصد نکرده باشد، واگرچه مقال او پیرامون آن می چرخت، واز خداوند متعال میخواهیم ما واو را عفو فرماید وتوبۀ نصوح را از خطاها وگناههای ما بر ما عنایت کند.
تناقض آشکار
واما گفتۀ او بعد از آنچه که گذشت:"البته من فتوا نمیدهم وقابلیت آن راهم ندارم واین از اختصاص علمای بزرگوار ماست که عمل این خوش باوران فریب خورده را تقبیح نمودند".
پس در درجۀ اول برایش گفته میشد مادامیکه قدرت وفابلیت فتوا را نداری پس چرا در اول وآخر فتوا دادی، واگر در مقال خود فکر کنی میدانی که چندین بار بدون فهم فتوا دادی.
واز بزرگترین گناهها فتوا دادن بدون علم است، وچقدر افراد به آن گمراه، وهلاک گردید، وبخصوص وقتیکه فتوا علنی ودر محضر همه باشد واز کسی باشد که بعضی مردم به آن فریب میخورند پس خطر آن بزرگ وعواقبش وخيم است وبر مفتی که بدون علم فتوا می دهد گناههای کسانی است که از او پیروی کرده اند، چنانچه از پیامبر صلى الله عليه وسلم روایت است فرمودند:
هر که از قول شخص غیر معتمد فتوا داد پس گناه آن بر کسی است که فتوا داده است
وحدیث صحیح است از پیامبر(ص) که فرمودند:
هرکه به گمراهی دعوت داد مثل گناههای کسی که از آن پیروی کرد بر او است بدون آنکه چیزی از گناههان آنها کم شود
وخداوند سبحانه وتعالى شأن فتوى بدون علم را گناه بزرگ دانسته وبندگان خود را از آن بر حذر نموده وبیان کرده است که آن از کار شيطان است ومی فرماید:
ﭕﰹﭰﱇ ﭙﰟﮂﰀﭺﮩﭔ ﮝﮩﯞﯸﮀﮤ ﯢﮥﭟﮞﰟﯢﮭ ﭓﭔﭩﱉﱐﮨﮡﮥﰋﮝﰠﰈﮬ ﭲﮤﭔ ﰰﮣﮗﮩﯞﮤ ﭲﰠﮍﱈﮛﮠﭔ ﮢﮥﭲﮤﭔ ﭟﮤﰭﮣﮐﮪ ﮢﮥﭓﭔﮭﭽﭿﱉﭾﮪ ﮢﮥﭓﭔﭩﱉﭧﮤﱇﱉﰤﮪ ﭟﰟﱄﮤﯞﱇﯟﰟ ﭓﭔﭩﱉﰬﮩﭜﮔﰙ ﮢﮥﭖﮢﮒ ﭰﰹﰄﱅﯟﰟﭞﰵﮡﭓﭘ ﭟﰟﭔﭔﭑﯼ ﭲﮤﭔ ﭩﮣﭿﱄ ﯔﰴﮌﮤﯥﮙﰞﭱﱇ ﭟﰟﮝﰠﰏ ﯪﰰﭭﱊﰭﮣﰌﮊﮉﭔ ﮢﮥﭖﮢﮒ ﭯﮣﭙﰱﮡﭩﰵﮡﭓﭘ ﰴﮤﭯﮞﯣ ﭓﭔﭑﯼ ﭲﮤﭔ ﮧﯰ ﭯﮣﰹﱈﭮﮣﭸﰸﮡﮒﮤ ﰙﰝﰝﰘ
بگو جز اين نيست که حرام كرده است پروردگار من بي حيائي ها را آنچه علانيه باشد ازان و آنچه پوشيده و حرام كرده است گناه و تعدّي ناحق و آنكه شريك خدا مقرر كنيد چيزي را که خدا هيچ دليل بران نازل نكرده است و آنكه بگوئيد بر خدا آنچه نمي دانيد
وخداوند متعال فرمود:
ﯔﮤﰌﰀﭗﮢﯔﯦﮗﮩﭔ ﭓﭔﭩﮊﯹﭔﯹﰳ ﭞﰵﭭﰹﮡﭓﭘ ﭲﰠﭺﯴﭔ ﱌﰟﯣ ﭓﭔﮫﭶﯢﱇﰫﰘ ﮝﮩﭭﮞﰌﮨﮇ ﰬﮣﯜﮘﰞﭧﮉﭔ ﮢﮥﮧﯰ ﭯﮣﭻﯿﭦﰟﰹﰴﮡﭓﭘ ﮪﰵﰭﰵﮡﮥﰋﭾﰠ ﭓﭔﭩﰂﯵﯜﱉﰭﮣﰌﮐﰘ ﭤ ﭙﰟﮂﰀﮝﰸﰍ ﭩﮣﭣﰵﭾﱇ ﰴﮤﯚﰰﮢﭱ ﭲﯦﭧﰟﱍﱌﰿ ﰙﰢﰠﰛﰘ ﭙﰟﮂﰀﭺﮩﭔ ﯔﮤﭗﱊﭲﰴﯞﰴﭞﰵﭾ ﭟﰟﭔﭔﭩﯲﯠﮡﱏﰵﰠ ﮢﮥﭓﭔﭩﱉﱐﮨﮣﱄﰂﮤﭔﭑﰵﰠ ﮢﮥﭖﮢﮒ ﭯﮣﭙﰱﮡﭩﰵﮡﭓﭘ ﰴﮤﭯﮞﯣ ﭓﭔﭑﯼ ﭲﮤﭔ ﮧﯰ ﭯﮣﰹﱈﭭﮞﭺﰰﮡﮒﮤ ﰙﰣﰠﰛﰘ
اي مردمان بخوريد حلال پاكيزه را از آنچه در زمين است و پيروي مكنيد گامهاي شيطان را هر آئينه او شما را دشمن آشكار است(168) جز اينکه نيست که ميفرمايد شما را به بدكاري و بيحيائي و بآنكه افترا كنيد بر خدا آنچه نميشناسيد
سپس در درجه دوم به نویسنده گفته میشود: کدام علمای بزرگوار کار اخوان را تقبیح ونکوهش کرده اند.
وپیش در صدر این مقال گذشت: ما احدی از علمای معروف به دفاع از حق واهل تحقيق را نمیدانیم که عمل اخوان را رد وتقبیح کرده باشد، بلکه معروف از علمای بزرگوار تأييد ومساعده وتقدیر وسپاسگزاری از کارها وفعالیتهای خوب ونیک اخوان ودعا وتوفیق برای آنها بوده است، وعلمای بزرگوار چگونه دعوت بسوی خدا ورهنمایی بندگان او را به طاعت وعبادت ونماز وجماعت رد وتقبیح بکنند، پس این اعمال بزرگ وارزشمند را مسلمانی که به خدا وروز آخرت ایمان دارد وچیزی از آنچه که در فضیلت دعوت بسوی خدا وامر به معروف ونهي از منكر آمده رد وتقبح نمی کند چه رسد به عالم بزرگوار، پس باید به خدا پناه برد از گفتن بر خدا وبر بندگانش بدون علم وپناه بر خدا از لغزشهای زبان وبدیهای اعمال است.
پس چه جنایت بزرگی را بر خود وبر دیگران که فریب سخن او را میخورند مرتکب شده است.
اعتراف به حق وسپس رو گردانیدن از آن
سپس نویسنده بعد ازآن گفته است: ولیكن من میگویم اگر دين تندیسهای مجسمه وآنچه در حکم آن است را بخاطر بستن راه شرک وبیم از باز گشتن به عبادت آنها چنانکه در دوران جاهلیت نخستین بود وچنانکه امروز در میان ملتهای بت پرست وجود دارد حرام می گرداند.
واگر واجب ما به عنوان امت مسلمان محافظ این است که با تصویرهای دور از حیا وبرهنه بخاطر حراست از اخلاق وآداب ما مبارزه نماییم، پس حجت ودلیل بعض ما در رد کردن ونپذیرفتن تصویرهای فوتوگرافی که فرقی میان آن ومیان آنچه که آیینه آن را منعکس می کند وهر یک از جوانان وبزرگسالان وزنان ودختران ما آنرا استعمال می کند وجود ندارد چیست، وچه فرق است ميان این تصویرهای فوتوگرافی مانند آیینه که در روزنامه ها ومجله ها ونمایشگاه وخانه وسینما وجود دارد ومیان آنچه که بطوربی سیم در تلوزيون نمایش داده میشود چیست، وچنانکه در مقال سابق یاد آور شدم که تلوزيون ثبت نمی کند مگر آنچه که در پرده از شر وخیر نمایش داده میشود، وما دراین سر زمین مقدس میتوانیم خير وآنچه را که مفید است انتخاب ودر پردۀ تلوزيون نمایش بدهیم مانند علم ودرس وتاريخ وسرگرمی های پاک ودور از گناه که جامعه را از سخن چینی وهرزه گویی وگفتارها واعمال بیهوده نگاهدارد. مطلب پايان یافت.
ودر جواب آن میشود گفت که نویسنده کار بجای کرد که اعتراف نمود که دين اسلام تندیس های مجسمه وآنچه در حكم آن است برای بستن راه شرک وبیم از باز گشت به عبادت آنها چنانکه در دوران جاهليت نخستین بود، وچنانکه امروز در میان ملتهای پت پرست رواج دارد، واحاديث صحيح از رسول الله صلى الله عليه وسلم دال بر آنچه که نویسنده ذکر کرد از تحريم مجسمه ها وتوبیخ وهشدار از آن، ولعنت تصوير کنندگان وتصريح بر اینکه آنها در روز قیامت باسخت ترین عذاب تعذیب میشوند وبه ایشان گفته میشود زنده کنید آنچه را که خلق کردید.
ودر قرآن كريم ودر احاديث وآثار آمده است که اسباب گمراهی
قوم نوح همین مجسمه ها بود چنانچه خداوند متعال فرموده است:
ﮢﮥﭕﮣﭔﭩﰵﮡﭓﭘ ﮧﯰ ﭯﮣﯜﮨﯢﰳﮒﯹ ﰵﮥﭓﭩﰠﮗﮩﭷﮤﭣﰵﭟﱇ ﮢﮥﮧﯰ ﭯﮣﯜﮨﯢﰳﮒﯹ ﮢﮥﯛﮤﭓ ﮢﮥﮧﯰ ﯪﰰﮡﮥﭓﰷﮉﭕ ﮢﮥﮧﯰ ﯔﮤﱄﰵﮡﮇﯫ ﮢﮥﯔﮤﰹﰴﮡﭝﮣ ﮢﮥﮃﮞﯴﱅﯟﮊﭓ ﰙﰝﰜﰘ ﮢﮥﭕﮣﯚﱅ ﭖﮢﰛﮬﭭﯮﮡﭓﭘ ﭞﮨﮇﰠﯞﯟﮊﭓ ﭘ ﮢﮥﮧﯰ ﭯﮣﯤﰝﯛﰠ ﭓﭔﭩﰱﯺﰌﭮﰞﭸﰠﱍﱌﮤ ﭙﰟﮧﯯ ﰛﮬﭭﮞﰌﮨﮇ ﰙﰞﰜﰘ ﭲﮙﰠﭺﯴﭔ ﮪﮩﰭﰠﯜﱐﯼﮤﰌﭺﰚﮛﰞﭾﱇ ﭖﰺﰿﱉﯠﰞﭕﰹﮡﭓﭘ ﱊﮣﭗﰺﯛﱈﮪﰖﭭﰹﮡﭓﭘ ﮂﮤﭔﯢﮉﭓ ﱊﮣﭭﮞﭿﱄ ﯗﮣﮗﰖﯚﰰﮢﭓﭘ ﭫﮝﮜﰸﭽ ﭲﮙﰠﮐ ﯛﰰﮢﮒﰙ ﭓﭔﭑﯼ ﭖﮢﮂﰒﮬﭔﯢﮉﭓ ﰙﰟﰜﰘ
و گفتند هرگز ترك مكنيد معبودان خود را و هرگز ترك مكنيد ود و سواع و يغوث و يعوق و نسر را(23) و هر آئينه گمراه كردند بسياريرا و زياده مده خدايا ستمكاران را مگر گمراهي(24) بسبب گناهان خود غرق كرده شد ايشانرا پس در آورده شد ايشانرا در آتش پس نيافتند براي خويش بجز خدا هيچ نصرت دهنده
وثابت شده است
از پیامبر صلى الله عليه وسلم که بعضی از همسران آنحضرت كنيستی را که در سر زمین
حبشه، وتصویرهای را که در آن بود دیده بودند وبه پیامبر(ص) حکایت کردند وآنحضرت فرمود: آنها قومی اند هرگاه مرد صالحی از آنها بمیرد بر قبر او مسجد بنا کرده واین تصویرها را در آن ترسیم میکنند وآنها بدترین خلق در نزد خداوند هستند
واحادیث در این معنی بسیار است.
پس از آنچه پیش گذشت معلوم میشود که تساهل در فروختن آن در بازارها ونصب کردن آن در دفتر ودوایر ومانند آن از بزرگترین اسباب شرک، واز اعمال جاهليت واز اخلاق اشرار در نزد خداوند میباشد.
پس بر همه مسئولين در همه دولتهای اسلامي واجب است این مجسمه هارا از بین ببرند واز آن منع ودر هر جايی که پیدا میشود نابود کنند این بخاطر طاعت خدا ورسول او وهشدار دادن از عواقب وخيم آن.
ونویسنده نیز کار بجای کرد آنجا که گفت: (واگر واجب ما به عنوان امت مسلمان این است که تصویرهای برهنه ودور از حیا بخاطر حراست از اخلاق وآداب ما مبارزه کنیم).
آری نویسنده نیک وبجا گفت، پس واجب بر ما وبر همه مسئولين در همه دولتهای اسلامي است که با تصویرهای برهنه ودور از حیا که در میان پسران ودختران جوان در هر جا که منتشر شده است مبارزه کنیم؛ پس واجب بر زمامداران اسلامیست که با روزنامه ها وکتابهای این تصویرها را به مردم انتقال میدهد مبارزه کنند، همچنان واجب است باهمه روزنامه ها ومجلات وکتابهايی که انواع الحاد وتخريب ودعوت به مهار گسیختگی اخلاقی را در خود دارد مبارزه کنند، وهمچنان بر زمامداران واجب است که مدیران وکارمندان امنیت را بر همکاری با هيئت های امر به معروف ونهي از منكر در از بین بردن کلنگهای ویرانگر ووسائل تخریب دين واخلاق مکلف کنند، ونصرت دين خدا وحمايت شريعت او ومساعدت در این زمینه را برای آنها تعلیم دهند وخداوند به همه چیز قادر است.
فتوای بدون علم در بارۀ عکس
واما گفتۀ نویسنده بعد از آن: (حجت ودلیل برخی از ما در رد کردن عکسهای فوتوگرافی که هرگز فرقی میان آن ومیان آنچه را که آیینه منعکس می کند نیست چه میباشد..) وتا آخر..
ودر جواب باید گفت این فتوا از نویسنده در حکم نمودن به مساوات میان عکس فوتوگرافی وبین صورت در آیینه است، ومعلوم است که فتوى محتاج به ادلۀ شرعي است؛ وقبلا نویسنده خود اعتراف کرد که او قابلیت فتوا دادن را ندارد پس - خدا هدایتش کند - چرا اینجا فتوا می دهد وبدون علم حکم قطعی صادر میکند.
ونیز در جواب او گفته میشود که در حکم نمودن بتساوی میان آن از دو جهت دچار اشتباه شدی:
یکی آنکه عکس فوتوگرافی مانند صورتی که در آیینه منعکس میگردد نیست زیرا عکس فوتوگرافی از جای خود محو وزایل نمی گردد وفتنۀ آن باقیست.
واما صورت در آیینه ثابت نیست با دور شدن مقابل محو ونابود میگردد این فرق آشکاری است شخص عاقل در آن شک نمی کند.
ودوم اینکه تصریح از پیامبر صلى الله عليه وسلم به تحريم مطلق صورت آمده، وبر تحريم آنچه که از جنس تصویر فوتوگرافی است تصریح نموده اند مانند عکسهای فوتوگرافی وعکسهای موجود در لباس ودر دیوارها هستند.
واحادیث متعددی از آنحضرت صلی الله عليه وسلم است هنگامیکه پردۀ را نزد
عایشه دید ودر آن عکسهای بود خشم گین شدند وآن را دریدند وفرمودند:
سخت ترین مردم از روی جزا در روزقیامت تصویر سازنده ګان ومجسمه سازنده گان هستند.
ودر حدیث دیگر فرمودند:
هرآیینه صاحبان این عکسها
اشاره به تصویرهای موجود در لباسها میکند،
در روز قیامت عذاب کرده میشوند وبرایشان گفته میشود زنده کنید آنچه را خلق کرده اید
واز آنحضرت عليه الصلاة والسلام نیز ثابت شده که تصویرهای موجود در دیوارهای کعبه را در روز فتح
محو کردند، واین تصویرها در حکم عکسهای فوتوگرافی میباشند، اگر مشابهت تصویر فوتوگرافی را با تصویری که در آیینه منعکس میشود قبول کنیم قیاس آن بر آن جایز نیست زیرا در شرع مطهر مقرر آن است که قياس به همراه نص جایز نیست، وقیاس تنها زمانی میشود که نص وجود نداشته باشد چنانکه این امر نزد علمای اصول ونزد همۀ اهل علم معلوم است.
ذکر حديثی که تجویز دهندگان استعمال تصویرها به آن تمسک میجویند وپاسخ آن
واما حدیثی که از آنحضرت صلى الله عليه وسلم آمده فرمودند:
ملایکه داخل خانۀ نمیشوند که در آن تصویر باشد مگر نقشی باشد در لباس
این حديث شك در صحت آن نیست وبعضی از کسانیکه عکس فوتوگرافی را تجویز داده اند به تمسک جسته اند.
از چند جهت به آن جواب داده میشود.
از جملۀ این جوابها این است که احاديث وارد در تحريم تصوير ولعنت تصویر کنندگان وتصريح براینکه آنها در روز قيامت به سخت ترین عذاب گرفتار میشوند مطلق وعام است وقيد واستثنای در آن نیست پس عمل وتمسك به عموم آن واجب است.
وجواب دیگر اینکه آنحضرت صلى الله عليه وسلم هنگامیکه تصویر شبیه عکس فوتوگرافی را در پرده ها ودیوارها دیدند به غضب شد ورنگ چهرۀ ایشان تغیر خورد وبه دریدن پرده ومحو کردن تصویری را که در دیوار بود دستور دادند، وخود ایشان نیز بادست خود آن را از دیوار
کعبه محو کرد، چنانکه قبلا به آن اشاره شد.
وجواب دیگر اینکه استثنای مذكور در سياق احاديث دال بر امتناع ملائكه از داخل شدن به خانۀ که در آن تصاوير میباشد وارد شده اند ودر سياق احاديث منع کننده از تصوير وارد نشده اند، فرق بزرگی است میان این دوامر.
وجواب دیگر فرمودۀ آنحضرت:
مگرنقشی که درجامه باشد
باید بر نقشهای حمل شود که صورت نیست ویا عکس وصورتی است که سر آن قطع ویا محو گردیده ویا صورتی است که در لباس میباشد که با زیر پا انداختن ویاتکیه ساختن از آن اهانت میشود حمل گردد، ونه تصویری که بلند کرده میشود مانند پرده های دروازه ها ودیوارها ولباسها، زیرا احادیث صحيح در تحريم آن صریح اند، وآن مانع دخول ملائكه میشود چنانکه در حديث
عایشه
وابو هریره وغیر آنها آمده است.
وبه آنچه که ذکر کردیم جمع بين احاديث واضح گردید واینکه استثنا تنها در سياق احاديث دال بر امتناع دخول ملائكه در خانۀ که در آن تصویر است وارد شده، ومراد از آن تصویر اهانت شده در بالشت ها وفرشهای زیر پا ومانند آن میباشد، ویا مراد از آن تصویرهای است که سر آنها قطع شده است وخداوند توفیق دهنده است.
جمع کردن علما میان احاديث وارد شده در مورد تصویرها به گونۀ که اشکال را بر طرف می کند
وبدرستی که
حافظ بن حجر - رحمه الله - در فتح الباری
ونووی در شرح
مسلم میان احاديث به گونۀ که اکنون ذکر کرد کردم جمع نموده اند، ومن اینجا كلام آنها را در بارۀ این مسأله برای شما نقل می کنم تاحق واضح گردد، واشكال بر طرف شود، وخداوند هدایت کننده بسوی حق واو برای ما کافی وبهترین یاور است.
حافظ ابن حجر در فتح الباری گفته:
خطابی
گفته است: وتصویری که بسب آن ملائكه داخل خانه نمیشوند وگرفتن آن حرام است آن تصویری است که در آن روح باشد وسر آن قطع واهانت نشده باشد.
پایان.
وخطابی - رحمه الله - نیز گفته است: عذاب تصوير ساز ان بزرگ است که تصویر بجای خداوند عبادت می شد، ونظر کردن به انسان به فتنه می اندازد وبعضی نفسها بسوی آن میل می کنند. پایان .
ونووى - رحمه الله - در شرح
مسلم گفته است:
(باب تحريم تصوير صورت حيوان وتحريم گرفتن آنچه که در آن تصویر اهانت نشده در فرش باشد ومانند آن، ملائکه علیهم السلام در خانه ای که در آن سگ وعکس باشد داخل نمی شوند).
علمای ما ودیگر علماء گفته اند: تصویر صورت حيوان شديد حرام است وآن از گناهان بزرگ میباشد چون این وعید شديد که در احاديث ذکر شده است به آن داده شده است برابر است آنرا در چیزی ساخته باشد که اهانت میشود ودر غیر آن پس ساختن آن در همۀ احوال حرام است، زیرا در آن مشابهت به خلق خداست برابر است که در لباس باشد ویا در فرش یا در درهم ویا دینار یا فلس ویا ظرف ویا دیوار وغیر آن.
واما تصوير صورت درخت وپالان شتر وغير آن از چیزهايی که صورت حيوان نیست حرام نمیباشد.
این حكم خود تصويراست.
واما گرفتن تصویر برداشته شده که در آن تصویر حيوان است.
پس اگر بر دیوار ویا لباس ويا دستار ومانند آن آويزان بود که اهانت نمی شد پس آن حرام است.
واگر بر فرش بود که زیر پامی شد ویا بر بالشت ویاهر چیز دیگری بود که اهانت می شد حرام نیست.
تا این که گفت:
در همه این اشیای را که ذکر کردیم فرق میان اینکه سایه داشته باشد ویانداشته باشد نیست، این خلاصه مذهب ما در این مسألة است. وبه معنای آن را جماهيرعلماء از صحابه وتابعين وکسانی که بعد از آنها آمدند گفته اند وآن مذهب
ثوری
ومالک
وابوحنیفه ودیگران میباشد.
وبعضی از سلف گفته اند: صورتی که سایه دارد نهی شده، وصورتی که سایه ندارد باکی ندارد، واین مذهب باطل است زیرا پردۀ را که پیامبر صلى الله عليه وسلم صورت در آن منع کرد کسی در آن شك ندارد که مذموم بود وصورت آن سایه نداشت همراه دیگر احاديث مطلق آمده شامل هر صورتی میشود،
پایان.
حافظ ابن حجر بعد از ذكر خلاصۀ کلام
نووى گفته است این است کلام نووی، گفتم: واین عام بودن حکم در آنچه که سایه دارد وآنچه که سایه ندارد را تایید میکند،
آنرا
احمد
از حدیث
علی رضی الله عنه تخریج کرد كه پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود:
کدام یک شما می رود به
مدينه وهیچ بتی را نگذارد مگر آنکه آنرا بشکند ونه تصویری بگذارد مگر آنکه آن را از بین ببرد
یعنی محو کند، حدیت.
ودر آن
هرکه به انجام دادن چیزی از اینها بر گشت پس هر آئینه به آنچه که بر محمد صلی الله علیه وسلم نازل شده کافر شده است
پایان.
گفتم: وپیش گذشت که پیامبر صلى الله عليه وسلم تصویرهای را که در دیوارهای
کعبه آنرا محو کرد واین تصویرها سایه نداشتند.
مسلم در صحیح خود
از
علی رضي الله عنه تخریج کرد که پیامبر صلى الله عليه وسلم به او فرمود:
تصویری را مگذارمگر آن را نابود کن وهيـﭻ قبر برداشته شده را مگذار مگرانکه آن رابه زمین هموار میکنی
واین شامل همه تصویرها میشود سایه داشته باشد ویا نداشته باشد.
وامر در آن واضح است شک وابهامی در آن وجود ندارد، وخداوند یاری رسان است وتوکل بر اوست وتحول وقدرتی نیست مگر بواسطۀ او واز او تعالی براي ما وبراي همه مسلمانان توفيق أنچه را که مورد رضای اوست وسلامت از اسباب خشم اورا هرآئینه او شنوندۀ دعا است.
واما تلوزيون دستگاه خطرناکی است وضررهای بزرگی دارد مانند سينما وخطر ناکتر از آن، ورساله های تالیف شده در بارۀ آن از متخصصان واهل معرفت در کشورهای عربي وغير آن شنیدیم وخواندیم همه دلالت بر خطرناک بودن وضررهای زیاد آن بر عقيده واخلاق واحوال جامعه دارد، واین نیست مگر بسبب انحطاط اخلاقی، وصحنه های فریبنده وتصویرهای برهنه ودور از حیا ومخالف آداب عمومی، وشبه عریان وگفتارهای کفر آمیز، وتشویق وترغيب به مشابهت با كفار در اخلاق ولباس وتعظيم سران ورهبران آنها وناچیز جلوه دادن اخلاق ولباس مسلمانان، وتحقیرعلمای مسلمين وقهرمانان اسلام وتمثيل کردن ونشان دادن آنها به صورت نفرت انگیز تا مردم را از سیرت آنها روگردان ومتنفر کنند، وبيان کردن مكر وحيله وتاراج بردن ودزدی وطراحی توطئه ها وظلم وتجاوز بر مردم نشان ونمایش میدهد.
وشكی نیست آنچه که به این مثابه باشد واین مفاسد مرتب شود منع کردن وهشدار دادن از آن وبستن درهايی که منتهی به آن میشود واجب است، پس اگر اخوان بطور داوطلبانه آن را منع واز آن بر حذر داشتند در این ملامتی بر آنها نیست زیرا این از قبیل نصیحت کردن برای خدا وبرای بندگان خداست.
وهرکه گمان کند که این دستگاه این بدیها وشرارتها را ندارد وجز خیر ومفید برای جامعه پخش نمی کند در صورتی که نظارت شود بتحقیق که اشتباه بزرگی کرده است، زیرا نظارت کننده گاهی غفلت می کند، وزیرا اکثر مردم امروز تقليد خارج را میکنند وبه آنچه که در خارج رخ میدهد اقتدا می کنند، وزیرا کم نظارتی وجود داشته باشد آنچه را که به او سپرده میشود آن را انجام دهد، وبخصوص در این عصر که اكثر مردم به بازی وسرگرمی های نامشروع، وآنچه که سد راه هدایت میشود تمایل دارند، وواقع حال شاهد آن است چنانکه در رادیو وتلوزیون در بعضی بخشها مشاهده میشود وهر دوی این دو دستگاه نظارت کافی نمیشوند که ضررهای آن جلوگیری بعمل آید، واز خداوند متعال مسألت میداریم که حكومت ما را به آنچه که در آن خیر وصلاح امت ونجات وسعادت آن در دنيا وآخرت است موفق بدارد ومشاوران ورازداران شایسته برایشان نصیب کند تا آنها را در تحکیم بخشیدن نظارت بر وسایل ودستگاههای اطلاع رسانی کمک کنند تا چیزی را به مردم پخش کنند که برای دین ودنیای آنها مفید باشد.. هر آئینه او بخشنده وبزرگوار است.
واین آخرین چیز از اشتباهات نویسنده بود که خواستیم بر آن آگهی دهیم بخاطر نصیحت برای خدا وبرای بندگان او، واز خداوند متعال مسألت میداریم که ما ونویسنده وسائر مسلمانان برای تفقه در دين وهرچه که در آن صلاح کار دين ودنيای ما است توفیق دهد وهر آئینه او بر هر چیز قادر است، درود وسلام خداوند بر بنده وپيامبر او محمد وبر آل واصحاب او باد.