طعنه ها درعقيده ووسایل سالم ماندن از آن
سپاس ستایش خداوند پروردگارعالميان راست، وعاقبت نیکو پرهیزگاران راست، درود وسلام تام وکامل بر بنده وفرستاده ومحبوب، وامين وحي او، پیامبر وپیشوا وسرور ما محمد بن عبد الله وبر آل واصحاب او، وکسی كه به راه او رفت، وبه هدایت او راهیاب شد تا روز جزا. وسپس:
شکی نیست که سلامتی عقیده مهمترین امور، وبزرگترین فرائض است، ولذا بر آن شدم که عنوان این سخنرانی
(طعنه ها در عقيده ووسائل سالم ماندن از آن باشد).
عقيده: عبارت از آن چیزیست که انسان به آن باور وعقیده وگرایش دارد، خيرباشد یا شر فساد وتباهی باشد ویا صلاح وخوبی.
وآنچه که لازم است: تمسک داشتن به عقيدۀ صحيح، وآنچه که در این باره بر بنده واجب است، زیرا در این جهان عقائد زیادی وجود دارد، همۀ آنها فاسد است جز عقيدۀ که قرآن وسنت رسول الله (صلى الله عليه وسلم) آن را آورده است، وآن عقيدۀ صاف وپاک اسلامی از آلایش های شرک وبدعتها وگناهها است. این همان عقيدۀ است که كتاب خدا بر آن آمده وسنت رسول الله (صلى الله عليه وسلم) بر آن دلالت کرده است وآن: اسلام است.
خداوند متعال فرموده است:
ﭙﰟﮒﯹ ﭓﭔﭑﭔﮕﰠﱀﱋﯫ ﰴﰠﮉﯚﮩ ﭓﭔﭑﯼ ﭓﭔﮭﭽﯪﱄﭭﮞﰌﭿﰯ ﭣ
هر آئينه دين معتبر در نزد خدا اسلام است.
وخداوند عز وجل فرمود است:
ﭓﭔﭩﱉﯜﮥﮡﱇﮀﮤ ﭖﮢﭞﱉﭺﮩﭭﱊﭽﰱ ﭩﮣﭣﰵﭾﱇ ﯛﰠﯔﮉﮟﭣﰵﭾﱇ ﮢﮥﭖﮢﭳﱉﱐﮟﭺﱅﭽﰱ ﰷﮤﭭﮞﯜﱉﭣﰵﭾﱇ ﮂﰠﰹﱈﭺﮩﭼﰚﰤ ﮢﮥﯢﮥﰛﰖﯛﭽﰱ ﭩﮣﭣﰵﭾﰴ ﭓﭔﮭﭽﯪﱄﭭﮞﰌﭾﮪ ﯛﰠﯔﮉﮉﭔ ﭤ
امروز كامل كردم براي شما دين شما را و تمام كردم بر شما نعمت خود را و اختيار كردم اسلام را دين براي شما
پس اسلام همان دين خدا است از کسی غیر آن را قبول نمی کند، خداوند عز وجل فرمود:
ﮢﮥﭲﮤﮐ ﯔﮤﭫﱇﭷﮤﱈﰗ ﰿﮨﯞﱇﯟﮥ ﭓﭔﮭﭽﯪﱄﭭﮞﰌﭾﰕ ﯛﰠﯔﮉﮉﭔ ﱊﮣﭭﮞﮐ ﯔﰴﭙﱉﭦﮤﭰﯰ ﭲﰠﮉﱈﮝﰸ ﮢﮥﮔﰹﮡﮥ ﱌﰟﯣ ﭓﭔﮩﭶﮪﰖﯞﮤﮟﰞ ﭲﰠﮐﮪ ﭓﭔﭩﱉﯓﮩﰌﯲﰖﯞﰝﯔﮐﮪ ﰙﰟﰢﰘ
و هر که طلب كند غیر اسلام دينی ديگر را پس هرگز قبول كرده نخواهد شد ازو و او در آخرت از زيان كاران است
وآن دين همۀ پیامبران است، وآن دین آدم پدر ما است (عليه الصلاة والسلام) وآن دين انبيای بعد از او نوح وإبراهيم وموسى وعيسى وداود وسليمان وإسحاق ويعقوب ويوسف ودين غير آنها از انبياء (عليهم الصلات والسلام) ودين پیامبر ما محمد (عليه الصلات والسلام) میباشد که خداوند او را با آن بسوی همۀ مردم فرستاد، پیامبر (عليه الصلات والسلام) فرموده است:
پیامبران برادران از یک مرد اند ومادران جداگانه دارند ودین آنها یکی است
ودر لفظ دیگری:
فرزندان مرد از مادران جداگانه اند
ومعنی اینکه: دين انبياء یکی است وآن توحيد خداوند میباشد وايمان به اینکه او پروردگار عالميان، وآفریدگار دانا ومستحق برای عبادت کردن است، وايمان به آخرة وزندگی بعد از مرگ وبهشت ودوزخ وميزان وغير آن از امور آخرت اما شریعتها فرق میکنند واین معنى "فرزندان مرد از مادران جداگانه اند " میباشد فرزندان مادران جداگانه از شرائع به آن بطور کنایه یاد کرده چنانچه خداوند متعال فرموده است:
ﭩﰠﭣﰵﭰﮕﭩ ﮏﮩﰹﮩﭭﱊﮉﮟﭔ ﭲﰠﮊﭣﰵﭾﱇ ﰁﰖﯟﱈﰴﮤﮠﮊ ﮢﮥﭲﰠﮉﱈﮗﮩﭔﮐﮋﭕ ﭤ
براي هر گروهي از شما مقرر ساخته ايم شريعتي و راهي را
برادران از یک پدر: پدر شان یکی ومادران شان جداگانه است، همچنین است انبياء دين آنها یکی است وآن توحيد خداوند واخلاص برای او.
وآن معنى (لا إِله إِلا الله است، وآن: تنها گردانیدن خداوند به عبادت وايمان به خدا وفرشتگان او وکتابهای او وپیامبران او وبه روز آخرت، وبه قدر خیر وشر آن وآنچه بعد از آن از زنده شدن بعد از مرگ متفرع میشود وبهشت ودوزخ، وميزان وحساب وصراط وغير از آن.
این چنین است انبياء دين آنها یکی است، همۀ آنها به این امر آمدند (عليهم الصلا والسلام) ولیكن شرائع آنها متفرق است، بمثابۀ فرزندان مادران جداگانه مثلا آنچه در شريعت تورات است در شريعت انجيل نیست، ودر شرائع قبل آن اشيای است که در آن نیست، ودر شريعت پیامبر ما محمد (صلى الله عليه وسلم) چیزهای غير آنچه در تورات وانجيل است، خداوند بر این امت بسیار چیزها را تخفیف وآسان کرد، چنانکه خداوند عز وجل فرموده است:
ﮢﮥﯔﮤﰣﯰﰽﰰ ﰴﮤﮊﱈﮗﰰﭾﱇ ﭙﰟﰑﱂﯟﮥﮔﰹﭾﱇ ﮢﮥﭓﭔﮫﭶﱂﱉﭭﮞﰌﭰﯰ ﭓﭔﭩﯺﭼﰚﰤ ﭞﮨﭕﮂﮤﭽﱅ ﰷﮤﭭﮞﯛﱇﮗﰟﭿﱄ ﭤ
و ساقط ميكند از ايشان بارگران ايشانرا و آن مشقتها را که بود بر ايشان
وپیامبر خدا (علیه الصلاة والسلام) فرموده است:
من بردین وعقیده حق وآسان مبعوث شده ام
پس خداوند او را با شريعت آسان فرستاد در آن سختی ومشقت نیست، ودرآن احکام پررنج وپر مشقت نیست ودر آن مشقت نیست چنانكه خدا متعال فرموده است:
ﮢﮥﭲﮤﭔ ﮏﮩﰹﮩﭰﯰ ﰷﮤﭭﮞﯜﱉﭣﰵﭟﱇ ﱌﰟﯣ ﭓﭔﭩﯚﮔﰠﱀﱌﰙ ﭲﰠﮐﱅ ﮝﮩﯞﮤﮜﭨ ﭤ
و نه ساخت بر شما در دين هيچ چیزی بیرون از توانای .
پیروان شرائع گذشته قبل از شريعت پیامر ما (صلى الله عليه وسلم) وقت نبودن آب تیمم نمی کردند، بلکه نمازها را به تاخیر می انداختند تا همه را هنگام یافتن آب یکجا بخوانند، سپس وضو میکردند ونماز میخواندند، ودر شريعت محمدي تيمم آمد، پس هر کس آب نیافت واز حصول آن عاجز شد به خاک تیمم می کند ونماز میخواند، ودر شریعت پیامبر ما انواع زیادی از آسانی وسهولتها آمد.
وهر پیامبری بسوی قوم خاصی فرستاده می شد، وپیامبر ما محمد (صلى الله عليه وسلم) بسوی همۀ مردم فرستاده شد، بسوی جن وانس وعرب وعجم، وخداوند او را خاتم انبياء گردانید.
وامتهای قبل از ما ققط در معبدها ومساجد وجاهای نمازشان نماز میخواندند، اما در شريعت محمدي در هر جا که بودی میتوانی نماز بخوانی در هر نقطه از زمین خدا وقت نماز فرا رسید نماز بخوان، در هر جای از صحراها وبیابان ها چنانچه آنحضرت (عليه الصلاة والسلام) فرموده است:
وزمین برای من مسجد وپاک کننده قرار داده شده است
پس شريعت اسلامي که پیامبر ما (صلى الله عليه وسلم) آنرا آورده شريعة وسیع ميسر وآسان است رنج ومشقت در آن نیست، واز جمله آسانی های آن: مريض روزه گرفتن بر او لازم نیست بل برای او اجازه است بخورد وقضا آورد ومسافر قصر میخواند نماز چهار رکعتی را ودر رمضان میخورد وقضایی میاورد چنانکه خداوند عز وجل فرموده است:
ﮢﮥﭲﮤﮐ ﭢﯰﭔﮒﮤ ﭴﮣﯡﰞﯔﰣﰄﭔ ﭖﮢﮢﱈ ﰴﮤﭯﮞﯣﭤ ﯪﮩﱐﮨﯞﭩ ﱊﮣﰹﰠﯚﯴﮟﰨ ﭲﮙﰠﮐﱅ ﭖﮢﯔﯾﭔﮁﭲ ﭖﰺﮪﮩﯞﮤ ﭣ
و هر که بيمار باشد يا مسافر پس بر وي لازمست شمار آنچه فوت شد از روزهاي ديگر
ونماز گزار اگر از ایستادن ناتوان شد نشسته نماز میخواند واگر از نشستن عاجز شد پس به پهلو افتاده بخواند واگر از نماز خواندن به پهلو ناتوان شد پس به پشت آفتاده بخواند چنانکه سنت صحیح از رسول الله (صلى الله عليه وسلم) بر این آمده است.
واگر خوردنی حلال نیافت که خود را از هلاکت گرسنگی نجات دهد برایش جایز است که از خود مرده بخورد تا خود را از مرگ نجات دهد،
پس عقيدۀ اسلامي: همان توحيد خداوند واخلاص برای او سبحانه وتعالی است، وايمان به خدا وبه رسولان او وبه كتاب های او وبه ملائكه وبه روز آخرت زندگی بعد از مرگ بهشت ودوزخ وغیر آن از امور آخرت وايمان به قدر خیر وشر آن: واینکه خداوند سبحانه اشیا را اندازه کرده است وعلم او به همۀ چیز احاطه دارد وهمه را نزد خود نوشته است سبحانه وتعالى.
واز اركان اسلام نماز، وزکات، وروزه، وحج است.
و از واجبات وفرائض آن جهاد در راه خدا وامر به معروف ونهی از منکر ونیکی کردن به والدين وصلۀ رحم، وراستگویی وادای امانت وغیر آن است.
پس اسلام همانا تسلیم شدن به خداوند ومطیع شدن برای او سبحانه به توحيد واخلاص برای او وتمسك به طاعت خدا وطاعت رسول او (عليه الصلات والسلام) ولذا اسلام نامیده شده است. زیرا مسلمان کار خود را به خداوند می سپارد، واو سبحانه وتعالی را به یگانگی می شناسد وبه یگانگی می پرستد، اوامر او را اجرا ونواهي او را ترک میکند، واز حدود او تجاوز نمی کند، این چنین است اسلام.
واسلام را پنج رکن است، وعبارتند از: گواهی دادن براینکه معبود برحقی جز خداوند وجود ندارد، واینکه محمد فرستادۀ خدا است، وبرپا کردن نماز، ودادن زکات، وروزۀ ماه رمضان، وحج بيت الله الحرام برای کسی که توان رفتن به آنجا را دارد.
ومعنای دو شهادت: توحيد خداوند واخلاص برای او، وایمان براینکه محمد (عليه الصلات والسلام) فرستادۀ خدا بسوی ثقلين جن وانس است، واین دو شهادت اصل دين واساس دیانت میباشند معبود بر حق جز خداوند یگانه سبحانه وتعالى نیست، واین همان معناى لا إله إلا الله است، چنانچه خداوند عز وجل فرموده است:
ﯝﮣﰋﭩﰠﮱﯫ ﭟﰟﭗﮢﮓﯱ ﭓﭔﭑﯺ ﮔﰹﮡﮥ ﭓﭔﭩﱉﮣﮩﭜﯢ ﮢﮥﭖﮢﮓﯯ ﭲﮤﭔ ﯔﮤﯚﱅﰴﰴﮡﮓﯫ ﭲﰠﮐ ﯛﰰﮢﮂﰠﮝﰠﰏ ﮔﰹﮡﮥ ﭓﭔﭩﱉﭦﮤﰌﰭﰠﭰﰴ
اين نصرت به سبب آنست که خدا همانا او ثابت و آنچه مي خوانند كافران بجز وي همانااو باطل است
واما شهادت اینکه محمد فرستادۀ خدا است معنای آن اینکه: شهادت دهید - از روی يقين وعلم - که محمدَ بن عبد الله بن عبد المطلب هاشمي مكي ومدني او رسول بر حق خدا است، واو اشرف بندگان خداست وخویشاوندی وخانوادۀ او بهترین عرب میباشد، پس او بهترین از بهترین از بهترین واو اشرف خلق وسردار فرزند آدم میباشد درود وسلام خدا بر او وبر آل واصحاب او باد.
پس بر تو است ایمان آوری براینکه خداوند او را بسوی همۀ مردم فرستاده است، بسوی جن وانس بسوی مرد وزن بسوی عرب وعجم بسوی ثروتمندان وفقراء بسوی شهر نشین وباديه نشین فرستاده است، او رسول خدا بسوی همه است، کسیکه از او پیروی کرد برای اوست جنت وکسی که مخالفت او را کرد او راست دوزخ، نبی اکرم (صلى الله عليه وسلم) فرمود:
همه امت من داخل بهشت میشوند مگر آنکه ابا ورزد، عرض کرده شد: ای رسول خدا کیست آنکه ابا می ورزد؟ فرمودند: آنکه مرا اطاعت کرد داخل بهشت شد وآنکه نافرمانی مرا کرد ابا ورزید
بخاری در صحیح خود آنرا تخریج کرده است.
پس این عقيدۀ بزرگ اسلامی مضمون آن: توحيد خداوند واخلاص برای او، وايمان به رسول او محمد (صلى الله عليه وسلم) واینکه او رسول بر حقّ خداوند است، وايمان به همۀ ﭙيامبران خدا، به همراه ايمان به وجوب نماز وزكات وروزه وحج. وايمان به خدا وفرشتگان او وکتابهای او وپیامبران او وروز آخرت، وبه قدر خیر وشر آن. وبه هر آنچه که خدا ورسولش خبر داده اند.
این است عقيدۀ اسلامي محمدي، واز بعضی مردم طعنه ها ونواقضی رخ داده که آن را نقض می کند وبر ما واجب است که آن را در این گفتار بیان نماییم.
وطعنه ها دو قسم اند:
یک قسم آن این عقيده را نقض وباطل می کند، وصاحب آن كافر است پناه می جوییم به خداوند از آن.
وقسم دیگر آن این عقيده را نقض وضعیف میسازد.
پس اول را ناقض وشکننده نامیده میشود، وآن عقیده را باطل وفاسد می کند وصاحب آن كافر ومرتد از اسلام است، این نوع همان طعنۀ كافر کننده است.
وآن شکنندۀ اسلام است، وآن موجب رّدت میشود. این شکننده نامیده میشود.
وشکننده قول میباشد وعمل میباشد واعتقاد میباشد وشک میباشد.
پس انسان گاهی به گفتۀ را که میگوید ویا عملی را که انجام میدهد، ویا به اعتقادي که به آن می گرود، ویا به شکی که برای او عارض میشود مرتد میگردد. این چهار چیز هر یک آن شکننده است در عقيده طعنه وارد می کند وآن را باطل میسازد، واهل علم آن را در کتابهای خود بیان کرده اند وباب آنرا باب
حكم مرتد نامیده اند وهر مذهبی از مذاهب علماء وهر فقيهی از فقهاء كتابهای را تالیف کرده - در غالب - هنگامیکه حدود را ذکر می کند (باب حكم مرتد) را یاد می کند ومرتد کسی که بعد از اسلام آوردن کافر میشود، واو را : مرتد می نامند، يعنى: اینکه او ازدين خدا برگشته است، پیامبر (صلى الله عليه وسلم) دربارۀ او فرموده:
کسیکه دین خود را تغیر داد اورا بکشید.
آنرا
بخاری در صحیح تخریج کرده است
ودر صحیح بخاری ومسلم:
نبي (صلى الله عليه وسلم)
ابو موسی اشعری را به
یمن فرستاد ، بدنبال او
معاذ ابن جبل (رضي الله عنهما) را فرستاد وهنگامیکه نزد او رسید گفت: پایین شو، وبالشتی را برای او انداخت، وناگهان مرد دست وپا بستۀ را دید، گفت: این چیست؟ گفت: این یهودي بود ومسلمان شد ودوباره به دین خود برگشت - دين بد - پس یهودی شد، ومعاذ
گفت: : پایین نمیشوم تا اینکه کشته شود، حکم خدا ورسول او، گفت: پایین شو، گفت: پایین نمیشوم تا اینکه کشته شود، حکم خدا ورسول او، سه بار این تکرار شد، پس
ابو موسی (رضي الله عنه) امر واو کشته شد
پس این دلالت بر آن می کند که مرتد از اسلام کشته میشود اگر توبه نکرد از او درخواست توبه میشود اگر توبه کرد وبازگشت پس خدا را شکر. واگر به اسلام رجوع نکرد وبر كفر وگمراهی خود اصرار ورزید کشته میشود. وزود روانۀ آتش میشود، بدلیل فرمودۀ پیامبر (صلی الله علیه وسلم):
کسیکه دین خود را تغیر داد او را بکشید.
پس شکنندهايی که اسلام را میشکند بسیار است از آن جمله:
ردَّت به گفتار: مثل دشنام دادن خدا این گفته دين را نقض میکند وهمچنین دشنام دادن رسول (صلى الله عليه وسلم) یعنی : لعنت ودشنام دادن به خدا ورسول او، ویا طعنه زدن وکاستن ازشان خدا ورسول او، مثل اینکه بگوید: خداوند ظالم است خداوند بخيل است خداوند فقير است خداوند جل وعلا بعضی امور را نمیداند ویا قادر بر بعض امور نیست همه این گفته ها وامثال آن دشنام وردت از اسلام است.
با این گفته های خود از شان خداوند کاست واو را دشنام داده ویا او را طعنه زده واز اسلام مرتد شده - به خداوند از آن پناه می بریم - واین ردت گفتاری است، هرگاه خدا را دشنام داد ویا به او استهزا کرد ویا او را به چیزی توصیف کرد که لایق او نیست، چنانکه
يهود میگوید: خداوند بخيل است، خداوند فقير وما اغنياء هستیم وهمچنان که اگر بگوید: خداوند بعضی امور را نمیداند ویا بر بعضی امور قادر نیست، ویا صفات خدا را نفی کرد وبه آن ایمان نیاورد، پس این شخص با گفته های ناسزای خود مرتد شده است.
یا مثلا گفت: خداوند نماز را بر ما واجب نگردانیده است، واين مرتد شدن از اسلام است، پس کسیکه گفت: خداوند نماز را واجب نکرده به اجماع مسلمين مرتد شده است، مگر اینکه جاهل وبعيد از مسلمانان باشد ونداند پس تعلیم داده میشود، واگر اصرار ورزید کافر میشود. واما اگر در میان مسلمانان بود، واموردین را میدانست سپس گفت: نماز واجب نیست پس این ردت است از آن درخواست توبه میشود، پس اگر توبه کرد خوب والا کشته میشود، یا گفت: زكات بر مردم واجب نیست ویا گفت: روزه رمضان واجب نیست: ویا حج همراه استطاعت واجب بر مردم واجب نیست، کسی که این سخنان را بگوید به اجماع کافر میشود، واز او درخواست توبه میشود واگر توبه کرد خوب واگر نکرد کشته میشود - به خدا پناه می بریم از آن- واینها همه ردَّت قولي هستند.
وبرخی از آنها: ردَّت فعلی است:
وردت فعلي مثل ترک کردن نماز واینکه نماز نمیخواند ، واگر گفت که نماز واجب است - لیكن نماز نمیخواند - این بنا بر صحیحترین اقوال علماء ردت است، بدلیل فرمودۀ پیامبر (صلی الله علیه وسلم):
پیمان ورابطه که میان ما وایشان نماز است، وهرکه نماز را ترک کند بتحقیق که کافر شد.
امام
احمد
وترمذی
ونسائی
وابن ماجه به اسناد صحیح آن را روايت كرده اند،

وفرمودۀ پیامبر (صلی الله علیه وسلم):
حد فاصل بین یک شخص وشرک وکفر ترک نماز است ، بدین معنی که اگر نماز را ترک کرد کافر میشود
آنرا
مسلم در صحیح خود تخریج کرده است .
و
عبد الله بن شقیق عقیلی - تابعي که جلالت قدر او (رحمه الله) مورد اتفاق است گفت: اصحاب محمد (صلى الله عليه وسلم) ترک چیزی از اعمال را كفر نمیدانستند غیر از نماز را
آنرا ترمذی روایت کرده است.

واسناد آن صحیح است.
واین ردَّت فعلي وعملی است. وآن ترک کردن نماز بقصد است.
واز آن جمله: اگر به قرآن شريف اهانت واز روی بی احترامی بر آن بنشیند، ویا قصدا آن را به نجاست آلوده کند، ویا از روى اهانت آن را زیر پا کند، با این کار خود از اسلام مرتد شده است.
واز ردت فعلي وعملی طوف کردن او در اطراف قبرها است با نیت تقرب جستن به اهل آن، ویا برای آن ها ویا برای جن نماز بخواند، واین ردَّت فعلی است..
اما دعا کردنش از آنها وکمک خواستن از آنها ونذر کردن برایشان رِدَّت قولي است .
اما کسی در اطراف قبر طواف می کند وقصدش از آن عبادت خداوند میباشد، پس آن بدعت است در دين طعنه ولطمه می زند، ووسيلۀ از وسيله هاى شرك میباشد؛ وردت نمیباشد، بلکه بدعت است ودر دين طعنه میزند اگرنیت اوتقرب جستن به آنها نباشد، وبلکه آن را از روی نادانی تقرب وعبادت برای خدا دانسته انجام كرده است.
واز كفر فعلي وعملی ذبح کردن برای غير خدا است و ذبح کردن به غیر خدا تقرب می جوید شتر ویا گوسفند وگاو ومرغ را برای صاحب قبر ذبح می کند برای تقرب حاصل کردن به او وبا این کار خود میخواهد او را عبادت کند، ویا برای جن ویا برای ستاره ذبح میکند به قصد تقرب وعبادت کردن آن واین از جملۀ ذبح بنام غیر خدا است، پس آن خود مرده است واین کار او كفر اكبر است. از خداوند متعال عافيت را مسئلت میداریم، همۀ اینها از انواع ردَّت وشکننده های عملی اسلام است.
واز آن جمله: ردَّت به اعتقادی است.
واز انواع ردَّت عقدي که به قلب خود آن را اعتقاد وباور میکند وهرچند که آن را به زبان تلفظ نکرده است وبه آن عمل نکرده است، بلکه به قلب خود به آن گرویده است، اگر به قلب خود باور کند که خداوند جل وعلا فقير است یا بخيل است ویا ظالم است اگر چند که به تکلم نکرده است واگرچه چیزی از آنرا نکرده است این - بمحض این عقيده - به اجماع مسلمانان کافر شده است.
ویا به قلب خود اعتقاد نمود که آنجا زنده شدن بعد از مرگ نیست، وآنچه که در این باره آمده حقيقت ندارد، ویا اعتقاد نمود که انجا جنت ودوزخی وجود ندارد، وحيات اخروی نیست، اگر این را به قلب خود اعتقاد کرد وبه زبان هم نیاورد كفر وردَّت از اسلام است - به خدا پناه می بریم از آن - واعمال او باطل است وبسبب این عقيده باز گشتش به دوزخ است.
وهمچنین اگر به قلب خود اعتقاد کرد - وبه زبان نیاورد - که محمد (صلى الله عليه وسلم) صادق نیست ویا اینکه او خاتم انبياء نیست وبعد از او انبیایی است ویا اعتقاد کرد که
مسيلمه كذاب نبي صادق است، پس او با این عقيدۀ خود کافر میشود.
ویا به قلب خود اعتقاد کردکه نوح یا موسى یا عيسى یا غير آنها از انبياء (عليهم السلام) دروغگواند ویا یکی از آنها دروغگو است. این رِدَّت از اسلام است.
ویا اعتقاد کند که باکی ندارد همراه خدا از کس دیگری نیز بخواهد، مانند انبياء ویا غير آنها از مردم، یا آفتاب ویا ستاره ویا غیر آن اگر این را به قلب خود اعتقاد کرد از اسلام مرتد میشود، زیرا خداوند متعال می فرماید:
ﯝﮣﰋﭩﰠﮱﯫ ﭟﰟﭗﮢﮓﯱ ﭓﭔﭑﯺ ﮔﰹﮡﮥ ﭓﭔﭩﱉﮣﮩﭜﯢ ﮢﮥﭖﮢﮓﯯ ﭲﮤﭔ ﯔﮤﯚﱅﰴﰴﮡﮓﯫ ﭲﰠﮐ ﯛﰰﮢﮂﰠﮝﰠﰏ ﮔﰹﮡﮥ ﭓﭔﭩﱉﭦﮤﰌﰭﰠﭰﰴ
اين نصرت به سبب آنست که خدا همانا او ثابت و آنچه مي خوانند كافران بجز وي همانااو باطل است
خداوند سبحانه فرمود:
ﮢﮥﭙﰟﭩﮣﰌﮗﰰﭣﰵﭟﱇ ﭙﰟﭩﮣﰌﮝﰨ ﮢﮥﰋﮞﰠﯚﰤ ﭘ ﮧﭸ ﭙﰟﭩﮣﰌﮝﮤ ﭙﰟﮧﯯ ﮔﰹﮡﮥ ﭓﭔﭩﯞﯸﮝﱅﭺﮩﰌﮐﰰ ﭓﭔﭩﯞﯸﮝﰠﯛﭿﰯ ﰙﰝﰠﰛﰘ
و معبود شما خداي يگانه است نيست هيچ معبود بجز وي بخشاينده مهربان است
وفرمود:
ﭙﰟﯔﯾﭔﯓﮨ ﮂﮤﰹﱈﭧﰸﯚﰰ ﮢﮥﭙﰟﯔﯾﭔﯓﮩ ﮃﮞﯲﱄﭷﮤﰹﰠﱍﱋﰫ ﰙﰟﰘ
ترا ميپرستيم و از تو مدد ميطلبيم
وفرمود:
ﭚ ﮢﮥﭕﮣﰤﮬﰤﭤ ﯢﮥﭟﯦﭧﮩ ﭖﮢﮧﯯ ﭯﮣﰹﱈﭧﰸﯚﰰﮢﱐﭓﭘ ﭙﰟﮧﭸ ﭙﰟﯔﯾﭔﮞﰸ
و حكم كرد پروردگار تو که عبادت نكنيد مگر فقط وی.
وفرمود:
ﱊﮣﭔﭔﯛﱈﰴﰴﮡﭓﭘ ﭓﭔﭑﯺ ﭲﰴﯓﱈﭭﰟﰒﰖﱍﱋﯫ ﭩﮣﮝﰸ ﭓﭔﭑﭔﮕﰠﱀﱌﮤ ﮢﮥﭩﮣﮡﱇ ﭞﮨﯞﰝﮞﮟ ﭓﭔﭩﱉﭣﮣﰌﱐﰠﯞﰴﮢﮒﮤ ﰙﰞﰛﰘ
پس ياد كنيد خدا را يك جهت ساخته براي او عبادت را اگر چه ناخوش دارند كافران
خداوند پاک فرمود:
ﮢﮥﭩﮣﭙﮣﯚﱅ ﭖﰺﮢﮢﰘﰤﮪ ﭙﰟﭩﮣﯜﱉﭧﮩ ﮢﮥﭙﰟﭬﮞﯣ ﭓﭔﭑﯺﭕﰠﱀﱌﮤ ﭲﰠﮐ ﭕﮣﭦﱇﭭﰟﮱﯫ ﭩﮣﱆﰙﱌﱈ ﭖﮢﰁﱆﯟﮥﭞﱉﭽﮬ ﭩﮣﯜﮥﮣﱄﭦﮤﰭﮣﮐﯴ ﰶﮨﭸﮥﭭﰹﭧﮩ ﮢﮥﭩﮣﭷﮤﭣﰵﮡﮂﮤﮐﯴ ﭲﰠﮐﮪ ﭓﭔﭪﱉﯔﮣﰌﯴﰖﯟﰟﯔﮐﮪ ﰙﰟﰠﰘ
و هر آينه وحي فرستاده شد (يا محمّد) بسوي تو و بسوي آنانكه پيش از تو بودند که اگر شريك به خدا مقرر كني البته نابود گردد عمل تو و البته شوي از زيان كاران
آیتها در این معنی بسیارند.
پس هر کس گمان ویا عقیده کند که عبادت کردن غیر خدا همراه خداوند مانند فرشته یا پیامبر یا درخت یا جِنٍّ ویا غير آن جایز است پس او كافراست، واگر به زبان خود آن را نطق کرد به گفتار وبه عقيد به هر دو کافر شده است واگر این کار را کرد واز غیر خداوند مدد وکمک طلب کرد به گفتار وکردار وعقیده کافر شده است، از خداوند متعال عافيت را مسئلت میداریم.
وآنچه که در این داخل میشود آن است که قبر پرستان امروز آن را انجام میدهند ، که مرده را میخوانند واز او کمک وفریاد رسی میخواهند، و بعضی آنها میگویند: ای آقای من مدد کن مدد کن ای آقای من یاری رسان یاری رسان من در جوار وکنار تو هستم بيمار من را شفا ده، مسافر وغایب مرا برگردان وقلبم را اصلاح فرما.
مرده ها را مخاطب قرار میدهند وآنها را اولياء می نامند، واین سوالها وطلب ها را از آنها می کنند، خدارا فراموش کرده وغير او را با او شریک گردانیدند - خداوند عالی وبرتر از آن است - پس این كفر گفتاری واعتقادی وفعلي است.
وبعضی آنها از مکان دور ندا میکند ای رسول خدا ای رسول خدا مرا کمک کن، ومانند آن. وبعض ایشان در نزد قبر آنحضرت می گویند: ای رسول خدا بيمارم را شفا ده، ای رسول خدا مدد کن مدد کن ما را بر دشمنان ما پیروز گردان تو میدانی ما در چه حالی هستیم ما را بر دشمنان ما پیروز گردان.
ورسول (صلى الله عليه وسلم) غيب را نمی داند زیرا غيب را جز خداوند سبحانه کسی دیگر نمی داند این از شرک قوليّ وعملي است. واگر همراه آن اعتقاد داشت که این کار جایز است، وباکی ندارد پس آن شرک قولي وفعلي وعقدِي گردید، از خداوند متعال عافيت را مسئلت میداریم.
واین عادت در کشورهای زیادی وجود دارد، ودر این کشور نیز وجود داشت در شهرهای
ریاض
ودرعیه قبل از قيام دعوت شيخ
محمد بن عبد الوهاب (رحمه الله) وجود داشت وآنها را معبودانی در
ریاض
ودرعیه ودیگر شهرها بود درخت ها را بجای خدا عبادت میکردند، ومردمانی را عبادت می کردند که به آنها اولياء گفته می شد وهمراه آنها را عبادت می کردند، وقبرهای همراه خدا عبادت میشد.
وقبر
زید ابن خطاب (رضي الله عنه) در
جبیله موجود بود، او در جنگهای ردت ودر ایام
مسیلمه کشته شده بود، قبر او بجای خدا عبادت می شد، وتخریب گردید وبحمد الله اکنون فراموش شده است، بسبب دعوت شيخ
محمد (قدَّس الله روحه) وخداوند او را از ما واز مسلمانان پاداش نیک دهد.
ودر
نجد
وحجاز شرک بزرگ واعتقادات باطل ودعوت غیر خدا بطور گسترده وبی شمار وجود داشت، وزمانیکه شيخ
محمد بن عبد الوهاب (رحمه الله) در نیمۀ دوم از قرن دوازدهم آمد يعنى: قبل از دو صد سال ومردم را بسوی خدا دعوت وارشاد کرد، وبسیاری از علماء جاهل واهل هوى با او دشمنی ورزیدند اما خداوند او را با علمای حق وبآل سعود (رحم الله الجميع) تقویت وپشتیبانی کرد ومردم را بسوی خدا دعوت وبه توحيد خداوند رهنمایی وارشاد نمود وبرایشان بیان کرد که عبادت جن وسنگها واولیا وصالحين وغير آنها شرک از عمل جاهلیت است، وآنها از اعمال
ابو جهل وامثال او از كفار
قریش است که لاَّت وعزى ومنات را عبادت می کردند وعبادت قبرها از قبیل اعمال آنها است. اینها همه از اعمال آنها میباشد.
پس شیخ (رحمه الله) برای مردم بیان کرد وخداوند متعال بدست مردمانی را هدایت نمود، سپس دعوت او سراسر شهر های
نجد
وحجاز وبقيۀ
شبه جزیرۀ عربستان را فرا گرفت وتوحيد وايمان در آن انتشار یافت ومردم شرک به خدا وعبادت قبرها واولياء را ترک کردند بعد از آنکه آنها را عبادت می کردند، بلکه بعض آنها مردمان دیوانه را که عقل هم نداشتند عبادت می کردند ، وآنانرا: أولياء می نامیدند واین از جهل غلیظی بود که در آن افتاده بودند.
واز آن جمله: ردّت به شک است.
ردَّت گفتاری وعملی وعقيدتی توضیح دادیم اما ردَّت به شک پس مانند اینکه بگوید: من نمیدانم که خدا حق است یا نه من شك دارم اين كافر كفر شك است یا گفت: من نمیدانم که زندگی بعد از مرگ حق است یا نه، ویا گفت: من نمیدانم که جنت ودوزخ حق است یا نه؟ من نمیدانم من شک دارم از چنین شخصی درخواست توبه کرده میشود، پس اگر توبه کرد خوب والا کافر کشته میشود بسبب شک او در چیزی که از امور واضح وروشن در دین است.
پس کسی که در دین خود شک می کند ومیگوید: من نمیدانم خدا حق است یا نه ویا رسول حق است یا نه؟ وآیا او صادق است یا كاذب؟ ویا گفت: نمیدانم که او خاتم نبيين است یا نه؟ ویا گفت: نمیدانم
مسیلمه كاذب است یا نه؟ ویا گفت: نمیدانم که
اسود عنسی که در
یمن ادعای نبوت کرد - كاذب است یا نه؟ همۀ این شکها رِدَّت از اسلام است، حق برای صاحب آن بیان وازاو درخواست توبه میشود پس اگر توبه کرد والا کشته میشود ، ومثل اینکه اگر بگوید: شک دارم در نماز آیا واجب است یانه؟ ویا زکات واجب است یا نه؟ وروزۀ رمضان آیا واجب است یا نه؟ ویا شک دارم در حج همراه استطاعت آیا واجب است یا نه؟ همۀ این شکها کفر است واز صاحب آن درخواست توبه کرده میشود، پس اگر توبه کرد وایمان آورد والا کشته میشود، بدلیل فرمودۀ پیامبر (صلی الله علیه وسلم):
کسیکه دین خود را تغیر داد اورا بکشید.
آن را
بخاری در صحیح روایت کرده است
پس با ید ايمان داشت که این امور: نماز، زکات، روزه، وحج همه بر مسلمانان واجب است با شروط شرعي آن است.
این چیزها که گذشت بخش اول از طعنه ها بود، وآن قسمی است که اسلام را می شکند وباطل می کند، وصاحب آن مرتد است واز او درخواست توبه میشود، پس اگر توبه کرد خوب والا به عنوان مرتد از اسلام کشته می شود.
اما نوع دوم : وآنطعنه های پایین تر از کفر است، لیكن ایمان را ضعیف وناقص میسازد، وصاحب آن را در معرض آتش وخشم خدا قرار میدهد، لیكن صاحب آن كافر نمیشود.
ومثالهای آن بسیار است، زنا اگر معتقد به حرام بودن آن بود وآن را حلال نمیدانست، بلکه زنا می کرد ومیدانست که او گنهکار است، این شخص كافر نیست بلکه گنهکار است، لیکن ایمانش ناقص است، واین معصيت در عقيدۀ او لطمه وخدشه وارد کرده ولیکن پایین تر از کفر است، واگر زنا را حلال بداند كافر میشود.
وهمچنان اگر گفت: دزدی حلال است. یا آنچه مشابه این هست كافر میشود، زیرا حلال دانسته آنچه را که خدا حرام کرده است.
وهمچنین غيبت وسخن چینی وعقوق والدين وخوردن ربا ومانند آن. همۀ اینها عقيده را جریحه دار وتدین او را ضعیف وناقص میسازد.
وهمچنین است بدعتها وآن سخت تر وبدتر از گناه میباشد
پس بدعت در دین ايمان را ضعیف میسازد، ومرتد نمیشود تا زمانیکه در آن شرک نباشد،
واز مثالهای آن: : بنا ساختن بر قبر ها مثل اینکه برسرقبر مسجد ویا گنبدی بسازند ، واین بدعتی است در دين لطمه وخدشه وارد می کند وایمان را ضعیف میسازد، لیكن اگر آن را بنا کرد ومعتقد به جواز آن نبود کافر نمیشود، واین کار او مقرون به دعا کردن از مرده ها وفریاد خواهی ونذر کردن برای آنها نبود، بلکه آن را به گمان احترام کردن آنها ساخته بود کافر نمیشود، واین عمل او كفر نیست، بلکه بدعت است بر تدین او طعنه وارد میکند وایمانش را ضعیف میسازد، ووسيلۀ بسوی شرک است.
واز مثالهای بدعتها بدعت جشن گرفتن بمناسبت مولد نبوي است، که بعضی مردم در دوازدهم ربيع الأول بمناست مولد نبي (صلى الله عليه وسلم) جشن می گیرند، این کار بدعت است نبي (صلى الله عليه وسلم) واصحابش وخلفای آنحضرت واهل قرن دوم وسوم آن را نکرده اند بلکه آن بدعت نو پیدا ست.
ویا جشن گرفتن به مولد
بدوی یا
عبد القادر گيلانی یا غیر آنها.
پس جشن گرفتن بمناسبت مولد بدعتی از بدعتها ومنكری از منكرات است که عقيده را لطمه دار وخدشه دار می کند، زیرا خداوند دلیلی بر آن نازل نکرده است، پیامبر (صلی الله علیه سلم) فرموده اند:
وبدترین کارها نو به میان آمدۀ آن است، وهر بدعت گمراهی است
مسلم آن را روایت کرده است،

وپیامبر خدا (علیه الصلات والسلام) فرمودند:
کسیکه در دین واعتقاد ما چیز تازه ایجاد می کند که در دین ما نیست آن چیز مردود وباطل است.
مقبول همگی.

يعني: آن مردود است بر او وپیامبر خدا (علیه الصلاة والسلام) فرمودند:
کسی که عملی را انجام دهد که دین ما بر آن نیست آن عمل مردود است
مسلم در صحیح خود آنرا تخریج کرده است.

وگفت:
از چیزهای نو پیدا بر حذر باشید، پس هرآیینه هر چیز نو پیدای بدعت است وهر بدعتی گمراهی است
پس بدعت از چیزهايی است که تدين شخص را خدشه دار می کند اگر پایین تر از كفر بود، یعنی اگر در آن كفر نبود.
اما اگر در جشن گرفتن بمناسبت مولد دعا کردن وخواستن از رسول (صلى الله عليه وسلم) وفریاد خواهی ویاری طلبی از او بود پس این شرک آوردن به خدا است، ونيز دعاء كردن آنان ای رسول خدا ما را نصرت ده ای رسول خدا مدد کن مدد کن یاری رسان یاری رسان ویا اعتقاد کردن آنها براینکه رسول (صلى الله عليه وسلم) غيب را میداند. مانند اعتقاد بعضی از
شیعه درباره
علی
وحسن
وحسین که آنها غيب را میدانند. همه اینها شرک وردَّت از دین است. برابر است که در مولد باشد ویا در غير مولد.
ومانند این گفتن بعضی از شیعه
: که دوازده امام آنها غیب را میدانند واین كفر وگمراهی وبرگشتن از اسلام است، بدلیل فرمودۀ خداوند متعال:
ﭕﰹﭰ ﮧﯯ ﯔﮤﰹﱈﭭﮞﭿﰯ ﭲﮤﮐ ﱌﰟﯣ ﭓﭔﭩﯲﯲﭺﮩﰌﮡﮥﰋﭾﰠ ﮢﮥﭓﭔﮫﭶﯢﱇﰫﰘ ﭓﭔﭩﱉﱄﮤﯜﱉﭭﮬ ﭙﰟﮧﯯ ﭓﭔﭑﯻ ﭤ
بگو نميداند هر که در آسمان ها و زمين است غيب را مگر خدا
اما جشن گرفتن تنها با خواندن سِّيرت نبوي ویاد آوری آنچه که در مولد وغزوات او رخ داد پس این بدعت در دین است آنرا ناقص میکند.
واز بدعتها آن است که بعضی از جهال عقیده دارند که در ماه صفر مسافرت نمی کنند، به آن فال بد می گیرند

واین جهل وگمراهی است به تحقیق پیامبر (صلی الله علیه وسلم) فرمود:
سرایت کردن مرض وفال بد گرفتن وصفر وهامه اصلی ندارد
مقبول همگی.
وزياد نمود
مسلم
سرايت بيمارى ونوء وغول اصالتی ندارد
زیرا اعتقاد کردن به سرایت بیماری وفال بد ودلبستن به ابرها وبادها ویا غُول ودیو

همۀ اینها از امور جاهليت است دین انسان را خدشه می زند.
وکسی گمان می کند که آنجا سرایت بیماری وجود دارد این باور باطل است ولیكن خداوند مخالطت بعضی مریضان را سبب برای وجود مرض گردانیده، وليكن آن مرض به ذات خود سرایت وانتقال نمی کند، وزمانیکه بعضی عربها قول پیامبر (صلى الله عليه وسلم) را شنید که
سرایت کردن مرض اصالتی ندارد... گفت: ای رسول خدا شتر در شنها میباشد گویا همانند آهو است وهنگامیکه اجرب داخل آنها میشود به جرب مبتلا میشود پیامبر (صلی الله علیه وسلم) فرمودند: پس به شتر اول چه کسی مرض را سرایت داد؟
يعنى: چه کسی گر را برای اول بار پیدا ونازل کرد؟
پس کار بدست خداوند سبحانه وتعالى است اگر خواست بسبب گر آن را گرمیکند، واگر خواست آن را گر نمی کند، پیامبر (صلی الله علیه وسلم) فرمودند:
شتران بیمار درمیان شتران سالم وتندرست وارد کرده نشوند
يعنى: شتر بیمار را با شتر تندرست یکجا نسازید، بلکه این جدا باشد واین جدا وآن از باب پیشگیری از شرواز اسباب آن والا کارها بدست خداوند است، چيزی به ذات خود سرایت وانتقال نمی کند، بلکه آن بدست خداوند است
ﭕﰹﭰ ﭩﯺﮐ ﯔﰴﰒﰖﯜﭫﮥﮊﮥﭔﭑ ﭙﰟﮧﯯ ﭲﮤﭔ ﭢﯰﭶﮤﭭﮬ ﭓﭔﭑﯻ ﭩﮣﮊﮥﭔ
بگو هرگز نرسد بما الا آنچه نوشته است خدا براي ما
پس مخالطت سبب وجود بیماری است پس نباید خلط کرد، پس گر با صحیح وسالم یکجا کرده نشود، این چنین رسول (صلى الله عليه وسلم) ازباب پیشگیری وجلوگیری واحتیاط از اسباب شر امر نمودند، لیکن معنای آن این نیست که: اگر خلط شدند حتما بیماری سرایت می کند، نه شاید سرایت کند وشاید نکند وکار بدست خداوند سبحانه وتعالى است، لذا پیامبر (صلی الله علیه وسلم) فرمودند:
پس چه کسی به اول عدوى وعفونت را سرایت داد
واز همین باب است فرمودۀ آنحضرت (صلى الله عليه وسلم):
ازبیمار مجذوم چنان فرار کن که از شیر فرار میکنی
ومراد اینکه تشاؤم اهل جاهليت به سرایت کردن بیماری وتطير ویا هامه - یعنی روح مرده میگويند: آن گویا مانند پرنده است در اطراف قبر او وبه آن تشاؤم میکنند - و این باطل است واصل ندارد، وروح مرده در گرو عمل او است یا به جنت می رود ویا به بهشت.
وروح مرده وتشاؤم دیدنی ها وشنیدنی ها از جاهليت است، وآنها اگر چیزی را می دیدند که مناسب آنها نمی بود به تشاؤم می کردند مانند کلاغ ویا الاغ سیاه ویا دم بریده، یا مانند آن به آن فال بد می گرفتند بسبب جهل وگمراهی آنها بود خداوند در رد بر آنها فرمود:
ﭖﮢﮧﭹ ﭙﰟﮂﰀﭺﮩﭔ ﰬﮣﰌﰀﰆﰙﯟﰸﮔﰹﭾﱇ ﰴﰠﮉﯚﮩ ﭓﭔﭑﯼ
آگاه باش جز اينکه نيست که برنده ايشان نزديك خداست
نفع وضرر بدست خدا است، واوست که عطا می کند ومنع می کند طیره اصلی ندارد. ولیكن آن چیزیست که در سینه های خود حس می کنند وحقيقت ندارد. بلکه آن چیز باطل است به همین خاطر است که پیامبر (صلی الله علیه وسلم) فرمودند:
فال بدگرفتن جایز نیست
ولذا بر مسلمان واجب است هرگاه چیزی را دید که به آن فال بد گرفته میشود، از کاری که دنبال آن است برنگردد، واگر به قصد سفر کردن خارج شده بود، وتصادفا الاغ نا مناسب ویا مرد غير مناسب ویا مانند جلو راهش پیدا شد برنگردد بلکه دنبال کار خود برود وتوکل به خداوند کند، واگر برگشت پس این فال بد گرفتن است، وفال بد گرفتن در عقيده خدشه می زند ولیكن پایین تر از شرک اکبر است، بلکه آن از شرک اصغر بشمار می رود.
وهمینطور سائر بدعتها همۀ آنها عقیده را خدشه دار میکند لیكن پایین تر از كفر است، اگر چیز كفری را همراه نداشت.
این بدعتها مثل بدعت جشنهای مولد وساختمان بنا کردن بر سر قبرها ومسجد گرفتن بر قبرها، ومثل نماز رغائب همۀ اینها بدعت هستند، وجشن گرفتن بمناسبت شب اسراء ومعراج که آن را در بیست وهفتم رجب تعیین می کنند، این بدعتی است که اصل ندارد، وبعضی مردم شب نیمۀ شعبان را جشن می گیرد واعمالی به قصد تقرب انجام میدهد، وشاید شب آن را بیدار سپری کند وروز آن را روزه بگیرد، واین اصل ندارد واحاديث وارد شده دربارۀ آن صحيح نیستند، بلکه آن بدعت است.
وقاعدۀ کلی در این باره: هر عباداتی را که مردم انجام میدهند ورسول (صلى الله عليه وسلم) به آن امر نکرده وخود آن را انجام نداده وتایید نکرده پس آن بدعت است. زیرا پیامبر (صلی الله علیه وسلم) فرمود:
کسیکه در دین واعتقاد ما چیز تازه ایجاد می کند که در دین ما نیست آن چیز مردود وباطل است.
وفرمود:
کسیکه عملی را انجام دهد که دین ما بر آن نیست آن عمل مردود است.
وبودند در خطبۀ جمعه می گفتند:
وبدترین کارها نو به میان آمدۀ آن است، وهر بدعت گمراهی است
مردم را از بدعتها بر حذر وبه لزوم سنت خود (صلى الله عليه وسلم) امر می نمودند.
بر اهل اسلام واجب است خود را بر اسلام ملزم سازند وبر آن استقامت نمایند، ودر اسلام كفايت وكمال آنهاست وبه بدعتها اصلا نیازی ندارند، خداوند متعال میفرماید:
ﭓﭔﭩﱉﯜﮥﮡﱇﮀﮤ ﭖﮢﭞﱉﭺﮩﭭﱊﭽﰱ ﭩﮣﭣﰵﭾﱇ ﯛﰠﯔﮉﮟﭣﰵﭾﱇ ﮢﮥﭖﮢﭳﱉﱐﮟﭺﱅﭽﰱ ﰷﮤﭭﮞﯜﱉﭣﰵﭾﱇ ﮂﰠﰹﱈﭺﮩﭼﰚﰤ ﮢﮥﯢﮥﰛﰖﯛﭽﰱ ﭩﮣﭣﰵﭾﰴ ﭓﭔﮭﭽﯪﱄﭭﮞﰌﭾﮪ ﯛﰠﯔﮉﮉﭔ ﭤ
امروز كامل كردم براي شما دين شما را و تمام كردم بر شما نعمت خود را و اختيار كردم اسلام را دين براي شما
وخداوند دين را تکمیل وبحمد وفضل خود آن را به اتمام رسانده است. ومردم به بدعتهای را که پیدا میکند احتیاجی ندارند، پیامبر (صلی الله علیه سلم) فرموده اند:
بر شما باد پیروی کردن از سنت من واز سنت خلفای راشدین بعد از من به آن چنگ زنید وبا دندان های عقل آن را محکم گیرید
پس مردم به بِدَعتهای زيد وعمرو نیاز وضرورت ندارند بلکه پای بندی وچنگ زدن به آنچه که خداوند امر ومقر فرموده واجب است، ورفتار نمودن طبق دستور الهی وتجاوز نکردن از حدود او وترک آنچه را که مردم پیدا وایجاد کرده اند، چنانچه خداوند سبحانه وتعالى در مذمت وتقبیح بدعتها واهل آن فرموده:
ﭖﮢﮀﱈ ﭩﮣﮗﰰﭿﱄ ﰁﰱﯟﮥﭢﯰﰌﰀﮣﰱﭓﭘ ﰁﯰﯟﮥﰴﰴﮡﭓﭘ ﭩﮣﮗﰰﭿ ﭲﮙﰠﮐﮪ ﭓﭔﭑﭔﮕﰠﱀﱋﰚ ﭲﮤﭔ ﭩﮣﭾﱇ ﯔﮤﭗﱊﯝﮣﮒﭞ ﭟﰟﮝﰠ ﭓﭔﭑﯻ ﭤ
آيا كافران را شريكان هستند که مقرر كردند براي ايشان از دين آنچه نه فرموده است به آن خداوند
وخداوند همه را به آنچه که خير ونیکی است موفق بدارد، واحوال مسلمين را اصلاح وبه فقه در دين خود موفق گرداند، واز اسباب انحراف وگمراهی دور بدارد، ودرود ورحمت خداوند باد بر پیامبر ما محمد وبر آل واصحاب او وکسانی که تا روز قیامت از او پیروی کردند.